1 00:00:23,313 --> 00:00:28,313 2 00:00:33,870 --> 00:00:43,870 ‫ ارائه‌ای از وبسایت رسانه کوچک ‫ LiLMeDiA.TV 3 00:00:44,870 --> 00:00:54,870 ‫کانال آخرین زیرنویس‌های تیم ترجمه‌ی رسانه کوچک @LiLMediaSub 4 00:00:58,870 --> 00:01:11,870 ‫ترجمه و زیرنویس: علیرضا ابراهیمی 5 00:01:11,970 --> 00:01:30,970 برای دریافت زیرنویس فارسی بهترین فیلم و سریال‌های @CannibalSubs :روز دنیا، به کانال تلگرام بپیوندید 6 00:01:34,548 --> 00:01:37,481 7 00:01:36,370 --> 00:01:41,170 ‫«نان‌آور» 8 00:01:37,483 --> 00:01:40,552 9 00:01:40,554 --> 00:01:43,388 10 00:01:41,554 --> 00:01:43,388 ‫اقلام زیبا برای فروش! 11 00:01:43,390 --> 00:01:46,191 ‫نوشتنی‌ها. ‫خواندنی‌ها 12 00:01:46,193 --> 00:01:49,530 ‫به زبان "پشتو و دری" [زبان‌های افغانستان] ‫اقلام زیبا برای فروش! 13 00:01:55,801 --> 00:01:59,537 ‫دیدم داشتی به یه زن جنس می‌فروختی! ‫با چشم‌های خودم دیدم! 14 00:01:59,539 --> 00:02:01,239 ‫- واقعاً فکر نمی‌کنم... ‫- چرا! 15 00:02:01,241 --> 00:02:02,739 ‫نوشتنی‌ها، خواندنی‌ها 16 00:02:02,741 --> 00:02:06,611 ‫پشتو و دری. ‫اقلام زیبا برای فروش 17 00:02:06,613 --> 00:02:08,415 ‫"پروانه" 18 00:02:10,283 --> 00:02:12,483 ‫این تنها چیز باارزشیه ‫که برامون باقی مونده 19 00:02:12,485 --> 00:02:16,420 ‫هیچ‌وقت نپوشیدمش. ‫نه‌حتی یک بار 20 00:02:16,422 --> 00:02:18,855 ‫کجا می‌خواستی بپوشیش، پروانه؟ 21 00:02:18,857 --> 00:02:22,560 ‫- بذار برگردیم سر درسِت. باشه؟ ‫- باشه، بابا 22 00:02:22,562 --> 00:02:27,699 ‫حالا، چه چیزی درباره‌ی ‫جاده ابریشم می‌تونی بهم بگی؟ 23 00:02:27,701 --> 00:02:29,436 ‫جاده‌ی ابریشم 24 00:02:30,670 --> 00:02:34,208 ‫بابا، چیزی درباره‌ی جاده ‫ابریشم یادم نمیاد 25 00:02:35,007 --> 00:02:37,808 ‫شاید اگه مثل یه داستان ‫بهش فکر کنیم، یادت بمونه 26 00:02:37,810 --> 00:02:41,579 ‫داستان‌ها در قلب ما باقی می‌مونن ‫حتی موقعی که بقیه چیزها از یادمون میره 27 00:02:41,581 --> 00:02:45,415 ‫مردمِ ما همیشه داستان می‌گفتند، ‫از همون ابتدای ابتدا، 28 00:02:45,417 --> 00:02:47,654 ‫موقعی که جزو "پارت"ها و خراسانی‌ها بودیم 29 00:02:50,557 --> 00:02:54,324 ‫یک سرزمین ازهم‌گسیخته در کوه‌های "هندوکش"، 30 00:02:54,326 --> 00:02:58,528 ‫سوزانده‌شده توسط چشم‌های ‫سوزانِ صحراهای شمالی، 31 00:02:58,530 --> 00:03:01,566 ‫سنگ‌آهک‌های سیاه درمقابل ‫قله‌های یخ 32 00:03:01,568 --> 00:03:05,606 ‫سرزمینِ ما، اسکلت خشک‌شده‌ی یک هیولا بود 33 00:03:06,672 --> 00:03:08,338 ‫ما "آریانا"یی بودیم، 34 00:03:08,340 --> 00:03:10,810 ‫سرزمین نجیب‌زادگان و انسان‌های محترم 35 00:03:12,312 --> 00:03:15,013 ‫ما گذرگاهی به همه‌جا بودیم، 36 00:03:15,015 --> 00:03:17,684 ‫برای جابجایی کالا از شرق به غرب 37 00:03:18,885 --> 00:03:20,550 ‫ما ستارگان رو مطالعه کردیم، 38 00:03:20,552 --> 00:03:23,754 ‫و متوجه نظمِ آن‌ها درمیان بی‌نظمی شدیم 39 00:03:23,756 --> 00:03:27,824 ‫ما دانشمند، فیلسوف، و قصه‌گو بودیم 40 00:03:27,826 --> 00:03:31,496 ‫به سوال‌ها پاسخ می‌دادیم و ‫باز سوال‌های بیشتری می‌آمد 41 00:03:31,498 --> 00:03:34,998 ‫کم‌کم جایگاه خود در دنیا رو شناختیم 42 00:03:35,000 --> 00:03:38,703 ‫ولی ما در سرِ راه امپراتوری‌هایی بودیم ‫که با یکدیگر در جنگ بودند، 43 00:03:38,705 --> 00:03:41,538 ‫درحالی که مرزها و قلمروها مدام در حال تغییر بود... 44 00:03:41,540 --> 00:03:44,510 ‫طی هزاران سال 45 00:03:45,744 --> 00:03:49,616 ‫یکی از این فرمانروایان قدرتمند، "کوروش کبیر پارس" بود 46 00:03:51,517 --> 00:03:54,420 ‫سپس "اسکندر کبیر مقدونی" 47 00:03:55,054 --> 00:03:57,754 ‫سپس امپراتوری "موریا" وارد شد، 48 00:03:57,756 --> 00:03:59,691 ‫"چنگیز خان"، 49 00:03:59,693 --> 00:04:02,060 ‫و قصّ علی هذا 50 00:04:02,062 --> 00:04:04,628 ‫هربار خونریزی رخ می‌داد، 51 00:04:04,630 --> 00:04:06,833 ‫و هربار بازماندگانی وجود داشت 52 00:04:07,933 --> 00:04:10,436 ‫الگویی که خودش را تا ابد ‫تکرار می‌کرد 53 00:04:14,006 --> 00:04:15,772 ‫وقتی جوان بودم، پروانه، 54 00:04:15,774 --> 00:04:19,777 ‫می‌دونستم که صلح و آرامش توی ‫این شهر، چه حسی داره 55 00:04:19,779 --> 00:04:23,948 ‫ بچه‌ها به مدرسه می‌رفتن، ‫ زن‌ها به دانشگاه می‌رفتن 56 00:04:23,950 --> 00:04:26,751 ‫همه‌ی امپراتوری‌ها ما رو ‫فراموش کرده بودن، 57 00:04:26,753 --> 00:04:27,952 ‫حداقل برای مدتی 58 00:04:29,556 --> 00:04:31,556 ‫ولی طولی نکشید... 59 00:04:31,558 --> 00:04:34,424 ‫زمین زیر پای ما سست شد، 60 00:04:34,426 --> 00:04:36,760 ‫همیشه متغیر بود 61 00:04:36,762 --> 00:04:39,996 ‫ابتدا یک کودتا اتفاق افتاد، سپس یک استیلاء، 62 00:04:39,998 --> 00:04:41,701 ‫و سپس جنگ داخلی 63 00:04:42,868 --> 00:04:44,434 ‫در شورش، 64 00:04:44,436 --> 00:04:47,573 ‫بعضی‌ها چشمشون به آن‌هایی ‫بود که شاید نظم را برگردانند 65 00:04:48,942 --> 00:04:50,607 ‫ ولی به قیمت بالایی 66 00:04:50,609 --> 00:04:53,977 ‫ما جایگاه ویژه‌ای را برای ‫زنان تعیین کرد‌ه‌ایم! 67 00:04:53,979 --> 00:04:58,082 ‫زن‌ها نباید بیرون بروند و ‫توجه بی‌مورد به خود جلب کنند! 68 00:04:58,084 --> 00:05:02,619 ‫اگر زنی خود را به معرض نمایش بگذارد، توسط ‫شریعت اسلام لعنت خواهد شد 69 00:05:02,621 --> 00:05:05,022 ‫و هرگز نباید توقع بهشت رفتن داشته باشد 70 00:05:05,024 --> 00:05:07,592 ‫همه‌چیز تغییر می‌کنه، پروانه 71 00:05:07,594 --> 00:05:09,697 ‫داستان‌ها اینو یاد ما می‌اندازن 72 00:05:13,632 --> 00:05:16,734 ‫پروانه، اصلاً گوش می‌دادی؟ 73 00:05:16,736 --> 00:05:18,001 ‫بله بابا 74 00:05:18,003 --> 00:05:21,873 ‫چرا بهم درباره‌ی اجداد چادرنشین‌مون... 75 00:05:21,875 --> 00:05:24,411 ‫و تپه‌های طلاشون نمیگی؟ 76 00:05:25,145 --> 00:05:26,777 ‫خب؟ 77 00:05:26,779 --> 00:05:28,548 ‫2000سال پیش... 78 00:05:29,481 --> 00:05:32,618 ‫- بله؟ ‫- 2000 سال پیش... 79 00:05:33,652 --> 00:05:36,753 ‫یک شاهدخت باختری وجود داشت 80 00:05:36,755 --> 00:05:39,190 ‫که تاج بر سر داشت 81 00:05:39,192 --> 00:05:41,159 ‫و؟ 82 00:05:41,161 --> 00:05:43,027 ‫- و ... ‫- پروانه؟ 83 00:05:43,029 --> 00:05:45,496 ‫برو اونور. از وسایلم دور شو 84 00:05:45,498 --> 00:05:48,765 ‫برو اونور. گفتم برو ‫اونور، سگ احمق! 85 00:05:48,767 --> 00:05:51,702 ‫هی تو! فکر کردی داری چیکار می‌کنی؟ 86 00:05:51,704 --> 00:05:52,969 ‫چرا این دختر داره داد می‌زنه؟ 87 00:05:52,971 --> 00:05:55,205 ‫اون فقط یه بچه‌ست. ‫هیچ منظوری نداشت 88 00:05:55,207 --> 00:05:56,974 ‫داره به خودش توجه جلب می‌کنه! 89 00:05:56,976 --> 00:05:59,544 ‫اون باید توی خونه باشه، نه اینکه ‫خودش رو توی بازار به نمایش بذاره! 90 00:05:59,546 --> 00:06:02,880 ‫من هیچ پسری ندارم، به‌جز یک نوزاد. ‫به کمک دخترم نیاز دارم 91 00:06:02,882 --> 00:06:04,549 ‫- وقتی باهات حرف می‌زنیم بلند شو! ‫- من یه ... 92 00:06:04,551 --> 00:06:05,853 ‫گفتم بلند شو! 93 00:06:12,592 --> 00:06:14,724 ‫- من تو رو می‌شناسم! ‫- آره، "ادریس" 94 00:06:14,726 --> 00:06:16,960 ‫من زمانی معلمت بودم. ‫تو شاگرد خوبی بودی 95 00:06:16,962 --> 00:06:19,864 ‫تو وقتم رو با تدریس چیزهای ‫بی‌ارزش هدر دادی 96 00:06:19,866 --> 00:06:23,501 ‫من الان به طالبان پیوستم و با ‫دشمنان اسلام می‌جنگم! 97 00:06:23,503 --> 00:06:28,071 ‫خب، اگر من دشمن اسلامم، پس ‫به‌خاطر گناهانم خدا پایم رو ازم گرفته 98 00:06:28,073 --> 00:06:29,941 ‫داری مسخره‌ام می‌کنی، پیرمرد؟ 99 00:06:29,943 --> 00:06:33,578 ‫من پایم رو در جنگ از دست دادم. ‫جنگی که باهم توش جنگیدیم 100 00:06:33,580 --> 00:06:35,746 ‫- این دختر چندسالشه؟ ‫- ادریس 101 00:06:35,748 --> 00:06:37,715 ‫- اون یه بچه‌ست ‫- به سن ازدواج رسیده 102 00:06:37,717 --> 00:06:39,549 ‫من به‌زودی دنبال یه همسر می‌گردم 103 00:06:39,551 --> 00:06:41,551 ‫قبلاً قولش به کسی داده شده 104 00:06:41,553 --> 00:06:43,253 ‫خب، اون باید روی خودش ‫رو به‌خوبی بپوشونه 105 00:06:43,255 --> 00:06:45,655 ‫- شاید بهتر باشه که تو بهش نگاه نکنی! ‫- چی گفتی؟ 106 00:06:45,657 --> 00:06:47,825 ‫گفتم بهش نگاه نکن 107 00:06:47,827 --> 00:06:49,693 ‫- می‌تونم بدم سرتو بزنن! ‫- ادریس! 108 00:06:49,695 --> 00:06:51,895 ‫- حواست باشه چی میگی! ‫- کافیه. بیا 109 00:06:54,601 --> 00:06:56,234 ‫حالت خوبه؟ 110 00:06:56,236 --> 00:06:58,068 ‫بله بابا 111 00:06:58,070 --> 00:06:59,606 ‫این دختر منه 112 00:07:00,106 --> 00:07:01,707 ‫حالا بریم خونه 113 00:07:17,190 --> 00:07:18,826 ‫پروانه؟ 114 00:07:19,993 --> 00:07:23,094 ‫تو به اون پسره گفتی که ‫قول من به کسی داده شده 115 00:07:23,096 --> 00:07:24,929 ‫قراره ازدواج کنم؟ 116 00:07:24,931 --> 00:07:27,731 ‫معلومه که نه. ‫تو هنوز بچه‌ای 117 00:07:27,733 --> 00:07:30,133 ‫میخوام بازی کنی و داستان بگی 118 00:07:30,135 --> 00:07:32,003 ‫برای این‌کار دیگه پیر شدم 119 00:07:32,005 --> 00:07:35,106 ‫برای داستان پیر شدی؟ ‫تو همیشه عاشق داستان بودی 120 00:07:35,108 --> 00:07:37,044 ‫فایده‌اش چیه؟ 121 00:07:49,022 --> 00:07:51,856 ‫با "مامان جان" صحبت می‌کنم ‫و حلش می‌کنیم 122 00:07:51,858 --> 00:07:53,590 ‫لطفاً حرفی از لباس نزن 123 00:07:58,865 --> 00:08:01,765 ‫اون‌موقع هیچوقت ‫پایانش رو نمی‌شنوم 124 00:08:01,767 --> 00:08:04,101 ‫- پایان چی رو؟ ‫- هیچی، مامان جان 125 00:08:04,103 --> 00:08:06,736 ‫ما لباس زیبای پروانه رو نمی‌فروشیم 126 00:08:06,738 --> 00:08:09,239 ‫بابا، منظورم این نبود 127 00:08:09,241 --> 00:08:11,308 ‫ما به پولش نیاز داریم، بابا 128 00:08:11,310 --> 00:08:15,111 ‫کمی صبر کنیم فکر کنم اوضاع ‫کاری سر و سامون بگیره 129 00:08:15,113 --> 00:08:18,181 ‫اگه اوضاع کار سر و سامون بگیره، پس ‫دیگه مجبور نیستیم بفروشیمش 130 00:08:18,183 --> 00:08:21,987 ‫ولی اوضاع همیشه طبق انتظار پیش ‫نمیره، پس مجبوریم به‌زودی بفروشیمش 131 00:08:23,019 --> 00:08:24,054 ‫خب، نظرت درباره‌ی یه‌کم ‫داستان قبل از شام چیه؟ 132 00:08:24,056 --> 00:08:27,657 ‫می‌تونیم برای مدتی فکر لباس ‫رو از سرمون بیرون کنیم 133 00:08:27,659 --> 00:08:30,227 ‫شاید پروانه بخواد یه چیزی برامون بخونه؟ 134 00:08:30,229 --> 00:08:32,930 ‫الان نه، مامان جان. ‫خسته‌ام 135 00:08:32,932 --> 00:08:35,800 ‫اون بهم میگه که دیگه بچه نیست 136 00:08:35,802 --> 00:08:38,069 ‫به‌همین خاطر از داستان خوشش نمیاد 137 00:08:38,071 --> 00:08:41,671 ‫دختر عزیزم، انقدر برای بزرگ شدن ‫عجله نداشته باش 138 00:08:41,673 --> 00:08:44,041 ‫شاید اونجوری که انتظارش رو ‫داری از آب در نیاد 139 00:08:44,043 --> 00:08:47,311 ‫آبمون تموم شده. امروز ‫صبح به قدر کافی نیاوردی! 140 00:08:47,313 --> 00:08:49,245 ‫ولی یه نصف سطل دم دره 141 00:08:49,247 --> 00:08:53,350 ‫وقتی جوون بودم و آب می‌آوردم، ‫هیچ‌وقت هیچ سطلی خالی نمی‌موند 142 00:08:53,352 --> 00:08:55,219 ‫- هی! ‫- دخترا بس کنین 143 00:08:55,221 --> 00:08:58,288 ‫یا بعد از شام میری و آب میاری... 144 00:08:58,290 --> 00:09:00,791 ‫یا پوشک‌های کثیف "زکی" رو می‌شوری 145 00:09:00,793 --> 00:09:03,326 ‫- حالت چطوره؟ ‫- بهترم 146 00:09:03,328 --> 00:09:04,795 ‫الان که تو اینجایی 147 00:09:04,797 --> 00:09:09,934 ‫شاید اگه انقدر سرت رو نمی‌شستی، ‫آبمون به این زودی تموم نمی‌شد 148 00:09:09,936 --> 00:09:12,869 ‫- پروانه ‫- باید یه کم احترام بذاری! 149 00:09:12,871 --> 00:09:15,672 ‫چرا غذا نمی‌خوری، هان؟ 150 00:09:15,674 --> 00:09:19,913 ‫- وقتی شکمت پُر باشه، همه‌چیز بهتر به نظر میاد ‫- بله، مادر 151 00:09:30,856 --> 00:09:33,257 ‫زکی، زکی، صبر کن بذار آستین‌هاتو بالا بزنم 152 00:09:33,259 --> 00:09:34,859 ‫نه، مامان جان 153 00:09:34,861 --> 00:09:37,862 ‫خب، حالا شد 154 00:09:37,864 --> 00:09:41,998 ‫همه‌ی کشمش‌ها رو نخور، پروانه. ‫برای زکی هم بذار 155 00:09:42,000 --> 00:09:45,335 ‫چرا اون کشمش بزرگ روی چونه‌ات ‫رو بهش نمیدی، ثریا؟ 156 00:09:45,337 --> 00:09:47,705 ‫اوه، ولی اون که کشمش نیست 157 00:09:47,707 --> 00:09:49,809 ‫اون یه خالِ سیاهِ پُرمو ـه 158 00:09:50,677 --> 00:09:53,212 ‫پروانه، از ثریا عذرخواهی کن 159 00:09:57,015 --> 00:09:58,651 ‫پروانه؟ 160 00:10:04,756 --> 00:10:07,023 ‫اون همینجاست! دیدمش! 161 00:10:07,025 --> 00:10:08,792 ‫- اگر خانمی اینجا هست... ‫- بابا؟ 162 00:10:08,794 --> 00:10:10,664 ‫لطفاً خودتون رو بپوشونید! 163 00:10:12,765 --> 00:10:14,998 ‫این همون مرده. دشمن اسلام 164 00:10:15,000 --> 00:10:18,268 ‫اون کتاب‌های ممنوعه داره و اون‌‌ها ‫رو به‌ زن‌ها آموزش میده! 165 00:10:18,270 --> 00:10:20,171 ‫- ولمون کنین! ‫- اون هیچ‌کاری نکرده! 166 00:10:20,173 --> 00:10:25,075 ‫"نورالله علیزی"، تو باید همراه ما بیای 167 00:10:25,077 --> 00:10:26,444 ‫بابا! 168 00:10:26,446 --> 00:10:29,013 ‫- نمی‌تونید ببریدش! ‫- بابا! 169 00:10:29,015 --> 00:10:31,147 ‫بابا جان! 170 00:10:33,251 --> 00:10:35,085 ‫کجا می‌برنش؟ 171 00:10:35,087 --> 00:10:37,088 ‫زندان 172 00:10:37,090 --> 00:10:39,993 ‫توی زندان پل‌چرخی درس خوبی بهش میدن 173 00:10:41,059 --> 00:10:43,094 ‫بابا! 174 00:10:43,096 --> 00:10:44,762 ‫بابا! 175 00:11:06,385 --> 00:11:10,354 ‫مامان جان؟ میشه ‫چراغ رو روشن کنم؟ 176 00:11:10,356 --> 00:11:13,791 ‫هیس، پروانه. ‫زکی بیدار میشه 177 00:11:13,793 --> 00:11:15,759 ‫ولی اگه بابا رو آزاد کنن، 178 00:11:15,761 --> 00:11:18,528 ‫اون باید یه نوری رو ببینه ‫تا بتونه خونه رو پیدا کنه 179 00:11:18,530 --> 00:11:22,068 ‫اون چطور میخواد بیاد خونه؟ حتی عصاش ‫هم همراهش نیست که باهاش راه بره 180 00:11:24,504 --> 00:11:27,238 ‫بگیر بخواب. همه چی درست میشه 181 00:11:27,240 --> 00:11:30,240 ‫از کجا میدونی، مامان جان؟ ‫از کجا میدونی؟ 182 00:11:30,242 --> 00:11:33,914 ‫ساکت باش پروانه. اون به‌اندازه ‫کافی مشغله فکری داره 183 00:11:45,323 --> 00:11:47,258 ‫هی! زکی، بس کن 184 00:11:48,861 --> 00:11:50,860 ‫بلند شو پروانه. لوس‌بازی بسه 185 00:11:50,862 --> 00:11:52,428 ‫چرا؟ چه خبره؟ 186 00:11:52,430 --> 00:11:54,098 ‫من و تو قراره بریم دنبال بابا 187 00:11:54,100 --> 00:11:58,002 ‫پسره گفت که اونو به زندان پل‌چرخی می‌برن، ‫پس باید بریم اونجا 188 00:11:58,004 --> 00:11:59,903 ‫ولی ما نمیتونیم بدون بابا بریم بیرون 189 00:11:59,905 --> 00:12:02,006 ‫ثریا داره یک نامه برای ‫فرماندار زندان می‌نویسه... 190 00:12:02,008 --> 00:12:04,374 ‫برای اعتراض به دستگیری نورالله ‫و درخواست آزادیش 191 00:12:04,376 --> 00:12:07,344 ‫- حداقل میتونم این نامه رو بهشون بدم ‫- مامان جان، این کار قانونی نیست 192 00:12:07,346 --> 00:12:10,547 ‫اگه توجهی به خودمون جلب نکنیم، مشکلی پیش نمیاد 193 00:12:10,549 --> 00:12:12,349 ‫- ولی ما نمیتونیم... ‫- زود باش پروانه 194 00:12:12,351 --> 00:12:15,154 ‫و عصای بابا رو هم بیار. ‫باید بریم 195 00:12:25,164 --> 00:12:26,899 ‫مامان 196 00:12:47,252 --> 00:12:49,118 ‫هی 197 00:12:49,120 --> 00:12:51,057 ‫هی تو! 198 00:12:53,425 --> 00:12:56,226 ‫سلام. می‌دونید راه پل چرخی کجاست؟ 199 00:12:56,228 --> 00:13:00,531 ‫سلام. به طرف شرقه، بعد از رودخونه 200 00:13:00,533 --> 00:13:03,032 ‫- ولی راهش طولانیه ‫- ممنونم آقا 201 00:13:03,034 --> 00:13:06,273 ‫گوش بدین. از شهر قدیمی برین، ‫وگرنه دستگیر میشید 202 00:13:27,360 --> 00:13:30,060 ‫چرا تنهایی اومدی بیرون؟ 203 00:13:30,062 --> 00:13:31,995 ‫- شوهرت کجاست؟ ‫- چاره‌ای نداشتم 204 00:13:31,997 --> 00:13:34,931 ‫بدون شوهر یا برادرت اجازه نداری بیای بیرون 205 00:13:34,933 --> 00:13:36,966 ‫- متاسفم، میدونم ‫- فهمیدی؟ 206 00:13:36,968 --> 00:13:40,037 ‫- من یک نامه آوردم در اعتراض به دستگیری شوهرم... ‫- فقط برو خونه 207 00:13:40,039 --> 00:13:41,537 ‫- نه! ‫- یعنی چی، "نه"‌؟ 208 00:13:41,539 --> 00:13:43,272 ‫این نورالله علیزی، شوهرمه 209 00:13:43,274 --> 00:13:45,975 ‫- دیشب بدون هیچ اتهام وارده‌ای دستگیر شد! ‫- نشون دادن عکس ممنوعه! 210 00:13:45,977 --> 00:13:49,412 ‫- هیشکی رو توی خونه ندارم... ‫- چیکار داری می‌کنی، بهم عکس نشون میدی؟ 211 00:13:49,414 --> 00:13:52,917 ‫- تنها اومدی بیرون. برو خونه! ‫- به‌جز بچه‌ها هیچکس رو توی خونه ندارم! 212 00:13:52,919 --> 00:13:57,323 ‫تو هیچ‌کاری این بیرون نداری. فهمیدی؟ ‫فوراً برو خونه 213 00:13:58,557 --> 00:14:00,427 ‫داری دنبال دردسر می‌گردی! 214 00:14:09,501 --> 00:14:12,136 ‫تو مایه‌ی شرم شوهرت و قوم و خویشت هستی! 215 00:14:12,138 --> 00:14:14,271 ‫باید بفهمم چه بلایی سرش اومده! 216 00:14:14,273 --> 00:14:17,944 ‫خفه شو! 217 00:14:32,324 --> 00:14:35,325 ‫رفتن به زندان هیچی رو عوض نمی‌کنه 218 00:14:35,327 --> 00:14:38,128 ‫اگه اینجوری دردسر درست کنی، 219 00:14:38,130 --> 00:14:41,998 ‫بابت بی‌احترامی‌های تو، شوهرت خیلی شدیدتر تنبیه میشه! 220 00:14:42,000 --> 00:14:45,938 ‫و اگه دوباره ببینم تنهایی ‫اومدی بیرون، دستگیرت می‌کنم 221 00:14:46,639 --> 00:14:48,173 ‫حالا برو 222 00:14:54,346 --> 00:14:56,213 ‫مامان جان؟ 223 00:14:56,215 --> 00:14:58,184 ‫منو ببر خونه 224 00:16:04,616 --> 00:16:06,316 ‫- بیشتر ‫- هیس! 225 00:16:06,318 --> 00:16:09,118 ‫برو آب بیار پروانه. ‫هیچی نمونده 226 00:16:09,120 --> 00:16:11,491 ‫زود باش 227 00:16:40,785 --> 00:16:43,088 ‫برو بیرون! 228 00:16:44,222 --> 00:16:46,425 ‫دنبال چی هستی؟ 229 00:16:47,425 --> 00:16:49,428 ‫از اینجا برو. ‫اونا می‌بیننت! 230 00:16:50,328 --> 00:16:52,128 ‫هی، وایسا! 231 00:16:52,130 --> 00:16:54,500 ‫وقتی میگم وایسا! 232 00:16:59,605 --> 00:17:01,408 ‫اینجاست 233 00:17:02,875 --> 00:17:05,142 ‫وایسا 234 00:17:05,144 --> 00:17:06,742 ‫اون پسر کجا رفت؟ 235 00:17:06,744 --> 00:17:08,447 ‫دیدیش؟ ‫دیدیش؟ 236 00:17:10,348 --> 00:17:12,316 ‫- هی، تو! دختر! ‫- هی! 237 00:17:12,318 --> 00:17:14,453 ‫- بیا! ‫- بیخیال اون شو! 238 00:17:19,157 --> 00:17:21,825 ‫پروانه، این فقط نصف سطله 239 00:17:21,827 --> 00:17:23,693 ‫نتونستی همه‌شون رو پر کنی؟ 240 00:17:23,695 --> 00:17:27,364 ‫زکی، هیس. بیدارش نکن 241 00:17:27,366 --> 00:17:30,666 ‫- هیس، زکی ‫- مامان جان! 242 00:17:30,668 --> 00:17:32,603 ‫- هیس ‫- آرومش کن پروانه 243 00:17:32,605 --> 00:17:34,270 ‫مامان جان 244 00:17:34,272 --> 00:17:35,806 ‫براش یه قصه بگو 245 00:17:35,808 --> 00:17:37,441 ‫مامان... 246 00:17:37,443 --> 00:17:40,177 ‫زمانی در گذشته‌ی دور، 247 00:17:40,179 --> 00:17:43,779 ‫یک روستای کوچک در پای کوه‌های هندوکش وجود داشت 248 00:17:43,781 --> 00:17:46,682 ‫- من مامان جانم رو میخوام ‫- هیس، گوش کن 249 00:17:46,684 --> 00:17:51,154 ‫روستایی‌ها تازه تونسته بودن بذرهای ‫ارزشمندشون رو جمع‌آوری کنن 250 00:17:51,156 --> 00:17:55,558 ‫و بنابراین، می‌رقصیدن و می‌خوندن ‫و می‌خندیدن و می‌خوردن 251 00:17:55,560 --> 00:17:57,760 ‫همه خوشحال بودن 252 00:17:57,762 --> 00:17:59,762 ‫به‌خصوص یک پسر... 253 00:17:59,764 --> 00:18:03,799 ‫که می‌رقصید و می‌خوند و می‌خندید ‫و می‌خورد، بیشتر از هرکس دیگه 254 00:18:18,951 --> 00:18:23,586 ‫درحالی که روستایی‌ها می‌رقصیدن و می‌خوندن ‫و می‌خندیدن و می‌خوردن، 255 00:18:23,588 --> 00:18:24,723 ‫هیولاها از راه رسیدن 256 00:18:32,330 --> 00:18:35,501 ‫هیولاها الا‌غ‌ها رو ترسوندن و درخت‌ها رو خوردن 257 00:18:39,672 --> 00:18:42,739 ‫اونا ارزشمندترین چیز توی کل روستا رو دزدیدن.... 258 00:18:44,375 --> 00:18:46,212 ‫دانه‌های گندم سال آینده 259 00:18:49,682 --> 00:18:53,482 ‫سپس فرار کردن و به کوه‌های هندوکش ‫برگشتن، جایی که اربابشون حضور داشت... 260 00:18:53,484 --> 00:18:57,354 ‫فیل‌شاهِ وحشتناک با میخ‌هایی به‌جای عاج‌هاش! 261 00:18:57,356 --> 00:19:00,723 ‫غُرررر! 262 00:19:00,725 --> 00:19:04,393 ‫غُرررر! 263 00:19:04,395 --> 00:19:06,697 ‫غُرررر! 264 00:19:08,567 --> 00:19:10,202 ‫مامان جان! 265 00:19:38,731 --> 00:19:43,336 ‫لطفاً بخور، مامان جان. وقتی شکمت ‫پر باشه، حالت بهتر میشه 266 00:20:02,288 --> 00:20:05,288 ‫غذای کمی باقی مونده 267 00:20:05,290 --> 00:20:07,492 ‫من میرم بازار 268 00:20:18,636 --> 00:20:21,307 ‫- سلام ‫- سلام. دوازده تا پرتقال لطفاً 269 00:20:21,906 --> 00:20:23,509 ‫100 افغانی ‫[واحد پول افغانستان] 270 00:20:24,676 --> 00:20:26,245 ‫ممنون 271 00:20:28,579 --> 00:20:32,082 ‫سلام. 6 تا سیب چقدر میشه، لطفاً؟ 272 00:20:32,084 --> 00:20:34,483 ‫سلام، بچه. من نمی‌تونم بهت بفروشم 273 00:20:34,485 --> 00:20:36,819 ‫ولی آقا، میشه لطفاً 6 تا سیب بهم بدین؟ 274 00:20:36,821 --> 00:20:40,589 ‫- برو پدرت رو بیار برات غذا بخره ‫- پدرم رو گرفتن 275 00:20:40,591 --> 00:20:42,794 ‫متاسفم. بعداً برگرد 276 00:21:06,518 --> 00:21:08,652 ‫واقعاً دزدیدنش. ‫ولی میدونی... 277 00:21:08,654 --> 00:21:12,325 ‫سلام. یک کیلو برنج میشه بهم بدین، لطفاً؟ 278 00:21:13,892 --> 00:21:16,026 ‫- سلام ‫- هی تو! 279 00:21:16,028 --> 00:21:17,893 ‫دخترک! 280 00:21:17,895 --> 00:21:19,331 ‫وایسا 281 00:21:22,401 --> 00:21:23,870 ‫وقتی میگم، وایسا! 282 00:21:32,110 --> 00:21:34,313 ‫برو! ‫برو خونه 283 00:21:37,116 --> 00:21:38,648 ‫کیف از دستم افتاد 284 00:21:38,650 --> 00:21:40,416 ‫- هیس ‫- پول رو گم کردم 285 00:21:40,418 --> 00:21:42,619 ‫- سرت رو بده عقب ‫- ولی می‌تونم برم آب بیارم 286 00:21:42,621 --> 00:21:44,691 ‫الان دیگه نمیخواد نگران باشی 287 00:21:45,590 --> 00:21:47,723 ‫یه قرص نون برات گذاشتم کنار 288 00:21:47,725 --> 00:21:51,363 ‫برات داغش می‌کنم تا خوشمزه ‫و تازه بشه، خوبه؟ 289 00:22:12,617 --> 00:22:15,619 ‫- قراره چیکار کنیم؟ ‫- نمیدونم 290 00:22:15,621 --> 00:22:18,854 ‫شاید اگه صبح برم بیرون، ‫قبل از اینکه شلوغ بشه 291 00:22:18,856 --> 00:22:20,623 ‫جواب نمیده، پروانه 292 00:22:20,625 --> 00:22:24,161 ‫بازاری‌ها خودشون رو توی خطر ‫نمی‌اندازن که به تو غذا بفروشن 293 00:22:24,163 --> 00:22:26,762 ‫مامان جان پسرعموهایی توی "مزار شریف" داره 294 00:22:26,764 --> 00:22:28,864 ‫میتونم بهشون نامه بنویسم و ‫درخواست کمک کنم 295 00:22:28,866 --> 00:22:33,437 ‫ولی ما حتی یک‌بار هم ندیدیمشون. ‫از کجا میدونی کمکمون می‌کنن؟ 296 00:22:33,439 --> 00:22:34,907 ‫ما همین الان غذا میخوایم 297 00:24:20,712 --> 00:24:22,645 ‫اینا لباس‌های برادرت بودن 298 00:24:22,647 --> 00:24:25,851 ‫برات بزرگه، ولی می‌تونیم یه‌کم ‫تنگش کنیم 299 00:24:27,251 --> 00:24:30,085 ‫شبیه پسرا شدم؟ 300 00:24:30,087 --> 00:24:32,822 ‫شبیه "سلیمان" شدی 301 00:24:32,824 --> 00:24:35,025 ‫- خیلی شبیهش شدی ‫- مامان جان 302 00:24:35,027 --> 00:24:37,626 ‫اون پسر خوبی بود 303 00:24:37,628 --> 00:24:40,896 ‫هم‌سنِ الانِ تو بود 304 00:24:40,898 --> 00:24:42,000 ‫هیس 305 00:24:43,234 --> 00:24:45,235 ‫چیزی نیست، مامان جان 306 00:24:45,237 --> 00:24:48,771 ‫پروانه قراره برای آب ‫و غذا به بازار بره 307 00:24:48,773 --> 00:24:51,776 ‫این تنها راهه، مامان جان. ‫دیگه هیچی برامون نمونده 308 00:25:12,096 --> 00:25:15,332 ‫ولی این آبمیوه‌ها گرمن. ‫من آبمیوه‌ی گرم نمیخوام 309 00:25:41,827 --> 00:25:44,928 ‫آره، منم همینو گفتم، ولی میدونی... 310 00:25:44,930 --> 00:25:47,229 ‫سلام. سلام! 311 00:25:47,231 --> 00:25:49,031 ‫ببخشید. ‫سلام! 312 00:25:49,033 --> 00:25:51,768 ‫سلام، سلام! ‫بیا داخل پسر 313 00:25:51,770 --> 00:25:54,941 ‫من که قرار نیست بیام اونجا؟ 314 00:25:57,108 --> 00:25:59,912 ‫ولی میدونی روالش چیه، درسته؟ 315 00:26:02,114 --> 00:26:04,180 ‫خب، بگو ببینم 316 00:26:04,182 --> 00:26:09,055 ‫یه کیلو برنج، نیم کیلو عدس ‫و مقدار کمی کشمش میخوام 317 00:26:10,288 --> 00:26:11,921 ‫مقدار کمی؟ 318 00:26:11,923 --> 00:26:14,289 ‫باید حدس بزنم؟ 319 00:26:14,291 --> 00:26:15,991 ‫بله 320 00:26:15,993 --> 00:26:18,928 ‫این یکی خیلی واضح نبود! 321 00:26:18,930 --> 00:26:23,266 ‫از آهنِ نامرغوب شمشیر ‫برّنده‌ای به‌دست نمیاد! 322 00:26:23,268 --> 00:26:25,835 ‫ببین داره می‌خنده! 323 00:26:25,837 --> 00:26:29,338 ‫پسر کوچولو حتی نمی‌فهمه که ‫داریم مسخره‌اش می‌کنیم! 324 00:26:29,340 --> 00:26:31,876 ‫ممنونم. ‫خیلی خیلی ممنونم 325 00:26:52,931 --> 00:26:55,030 ‫داری چایی رو می‌ریزی 326 00:26:55,032 --> 00:26:56,702 ‫ببخشید عمو 327 00:27:04,041 --> 00:27:06,276 ‫تو کی هستی؟ چرا بهم زل زده بودی؟ 328 00:27:06,278 --> 00:27:07,777 ‫- اسمت چیه؟ ‫- اسمم؟ 329 00:27:07,779 --> 00:27:10,145 ‫- من تو رو یه جا دیدم ‫- نه...من نبودم... 330 00:27:10,147 --> 00:27:13,248 ‫- چی نبودی؟ ‫- تو منو نمی‌شناسی 331 00:27:13,250 --> 00:27:15,050 ‫- چرا تو رو می‌شناسم! ‫- نه! 332 00:27:15,052 --> 00:27:17,821 ‫- من تورو می‌شناسم! تو پروانه‌ای! ‫- نیستم! 333 00:27:17,823 --> 00:27:20,226 ‫من "شوزیه" ام! یادته؟ ‫تو مدرسه؟ 334 00:27:21,727 --> 00:27:24,928 ‫- شوزیه؟ ‫- اون موقع موهام بلند بود، تو هم همینطور! 335 00:27:24,930 --> 00:27:27,130 ‫- "دلاور" ‫- به کسی نگو 336 00:27:27,132 --> 00:27:28,668 ‫اینم کلاهت 337 00:27:29,934 --> 00:27:31,735 ‫باید یه اسم پسرونه برای خودت بذاری 338 00:27:31,737 --> 00:27:34,304 ‫که دفعه بعدی یکی ازت ‫پرسید انقدر مردد نباشی 339 00:27:34,306 --> 00:27:36,171 ‫من الان اسمم "دلاور" ـه 340 00:27:36,173 --> 00:27:37,806 ‫به‌معنی "شجاع" 341 00:27:37,808 --> 00:27:40,175 ‫- کجایی؟ ‫- من باید برم 342 00:27:40,177 --> 00:27:42,280 ‫از دیدنت خوشحال شدم 343 00:27:44,014 --> 00:27:45,818 ‫دلاور 344 00:27:46,518 --> 00:27:48,485 ‫مامان جان، لطفاً بشین 345 00:27:48,487 --> 00:27:50,970 ‫نزدیک‌های ساعت خاموشی [حکومت ‫نظامی] هستیم. اگه تا اون‌موقع برنگرده چی؟ 346 00:27:50,971 --> 00:27:53,056 ‫براش مشکلی پیش نمیاد. من... 347 00:27:53,058 --> 00:27:54,390 ‫کی گرسنه‌ست؟ 348 00:27:54,392 --> 00:27:56,960 ‫پروانه 349 00:27:56,962 --> 00:27:59,194 ‫خدا رو شکر که تو رو ‫سالم بهم برگردوند 350 00:27:59,196 --> 00:28:02,766 ‫مامان جان، داری نون رو له می‌کنی 351 00:28:02,768 --> 00:28:04,837 ‫بوی خوبی میده، پروانه 352 00:28:12,144 --> 00:28:13,846 ‫زکی 353 00:28:18,250 --> 00:28:20,185 ‫منم. دیدی؟ 354 00:28:22,020 --> 00:28:24,856 ‫این‌ها رو مخصوص تو خریدم 355 00:28:27,858 --> 00:28:30,826 ‫پروانه؟ 356 00:28:30,828 --> 00:28:32,929 ‫اگه بری بیرون و آب بیاری، 357 00:28:32,931 --> 00:28:35,131 ‫تا وقتی برگردی، زکی بهت عادت می‌کنه 358 00:28:35,133 --> 00:28:37,299 ‫- ولی من خسته‌ام ‫- عجله کن پروانه 359 00:28:37,301 --> 00:28:39,001 ‫ساعت خاموشی نزدیکه 360 00:29:06,865 --> 00:29:09,101 ‫خیلی شبیهش شدی 361 00:29:09,968 --> 00:29:11,500 ‫برو لباس‌های سلیمان رو عوض کن، 362 00:29:11,502 --> 00:29:13,303 ‫وگرنه کثیفشون می‌کنی 363 00:29:13,305 --> 00:29:15,106 ‫اونا همین الان هم کثیفن 364 00:29:23,013 --> 00:29:25,280 ‫فیل 365 00:29:25,282 --> 00:29:27,150 ‫چی؟ 366 00:29:27,152 --> 00:29:30,452 ‫اون میخواد بقیه‌ی داستان ‫فیل رو براش بگی 367 00:29:30,454 --> 00:29:32,454 ‫فیل 368 00:29:32,456 --> 00:29:34,193 ‫خب... 369 00:29:35,193 --> 00:29:36,425 ‫توی روستا، 370 00:29:36,427 --> 00:29:38,862 ‫زیر کوه‌های هندوکش، 371 00:29:38,864 --> 00:29:41,400 ‫روستایی‌های بیچاره اشک‌های ‫تلخی می‌ریختن 372 00:29:43,769 --> 00:29:48,203 ‫اونا نمی‌دونستن بدون کیسه‌ی ارزشمند ‫دانه‌هاشون باید چیکار کنن 373 00:29:48,205 --> 00:29:50,973 ‫اون‌ها چیزی برای کاشتن در بهار آینده، 374 00:29:50,975 --> 00:29:53,242 ‫و چیزی برای خوردن در زمستان آینده، نداشتن 375 00:29:53,244 --> 00:29:57,079 ‫ولی اون پسر، اون اشک تلخ نریخت 376 00:29:57,081 --> 00:29:59,281 ‫اون به سمت کوه نگاه کرد و فریاد زد... 377 00:29:59,283 --> 00:30:01,550 ‫من از تو نمی‌ترسم، 378 00:30:01,552 --> 00:30:05,255 ‫فیل‌شاه گنده‌ی بد میخ‌میخی! 379 00:30:11,296 --> 00:30:14,998 ‫خب، شاید یه‌کم می‌ترسید 380 00:30:15,000 --> 00:30:18,567 ‫اون به روستایی‌ها که داشتن گریه می‌کردن... 381 00:30:18,569 --> 00:30:22,104 ‫گفت که تا قبل از بهار، کیسه‌ی ‫دانه‌ها رو پس می‌گیره 382 00:30:22,106 --> 00:30:24,973 ‫من کیسه‌ی دانه‌ها رو تا قبل ‫از بهار برمی‌گردونم 383 00:30:24,975 --> 00:30:27,477 ‫ولی اونا خندیدن 384 00:30:27,479 --> 00:30:31,614 ‫اونا خندیدن و خندیدن، چون اون ‫یه بچه‌ بود و یه جنگجوی بزرگ نبود! 385 00:30:31,616 --> 00:30:34,383 ‫با این حال، پسرک حرفش رو تکرار کرد 386 00:30:34,385 --> 00:30:38,387 ‫گفتم که تا قبل از بهار ‫کیسه‌ی دانه‌ها رو برمی‌گردونم 387 00:30:38,389 --> 00:30:40,155 ‫و روستا رو ترک کرد... 388 00:30:40,157 --> 00:30:42,525 ‫و به‌سمت صدای غرشِ فیل‌شاه حرکت کرد 389 00:30:44,462 --> 00:30:46,331 ‫غُررر! 390 00:31:16,493 --> 00:31:19,027 ‫مامان جان، حالا که من پسر شدم 391 00:31:19,029 --> 00:31:22,030 ‫می‌تونیم بریم زندان و بابا رو پیدا کنیم 392 00:31:22,032 --> 00:31:24,566 ‫نه پروانه، نمی‌تونیم 393 00:31:24,568 --> 00:31:26,068 ‫- چرا؟ ‫- هیس 394 00:31:26,070 --> 00:31:28,537 ‫به این آسونی‌ها نیست پروانه 395 00:31:28,539 --> 00:31:30,405 ‫ولی باید سعیمون رو بکنیم 396 00:31:30,407 --> 00:31:33,008 ‫- کاری از دست ما برنمیاد ‫- این درست نیست 397 00:31:33,010 --> 00:31:35,481 ‫بس کن پروانه. ‫داری ناراحتش می‌کنی 398 00:31:45,690 --> 00:31:48,524 ‫هی! هی! گفتم وایسا ‫چرا به فرار کردنت ادامه میدی؟ 399 00:31:48,526 --> 00:31:50,593 ‫باید همون موقع که ‫گفتم، وایمیسادی 400 00:31:50,595 --> 00:31:54,197 ‫برقعِ‌ت [پوشش کامل] کجاست؟ چرا ‫این شکلی بیرون از خونه لباس پوشیدی؟ 401 00:31:54,199 --> 00:31:57,700 ‫شوهرم برقعم رو برداشت. ‫من اومدم دارو بخرم 402 00:31:57,702 --> 00:31:59,469 ‫تمومش کن ‫تمومش کن 403 00:31:59,471 --> 00:32:02,572 ‫اون باید بابت اینکه تو رو این ‫شکلی فرستاده بیرون، مجازات بشه! 404 00:32:02,574 --> 00:32:05,274 ‫- خواهش می‌کنم، خواهش می‌کنم! ‫- تو باید تقاص مجازات اون رو پس بدی! 405 00:32:09,547 --> 00:32:12,217 ‫همون تو که بهش تعلق داری بمون! 406 00:32:29,733 --> 00:32:32,471 ‫دلاور ‫دلاور 407 00:32:34,772 --> 00:32:36,806 ‫خب؟ بالاخره اسمت یادت اومد؟ 408 00:32:36,808 --> 00:32:39,608 ‫فکر نکنم بتونم اینجوری ادامه بدم 409 00:32:39,610 --> 00:32:41,546 ‫خیلی بد شد. می‌تونستم ‫از کمکت استفاده کنم 410 00:32:46,584 --> 00:32:49,652 ‫- من یه چیزی دیدم ‫- ازم میخوای چی بگم؟ 411 00:32:49,654 --> 00:32:51,153 ‫من باید کمکشون می‌کردم 412 00:32:51,155 --> 00:32:54,690 ‫- اگه کمکشون می‌کردی، یه شلاق مهمونت می‌کردن! ‫- ولی من که پسر نیستم! 413 00:32:54,692 --> 00:32:56,625 ‫تو پسر نیستی، ‫تو دختر نیستی 414 00:32:56,627 --> 00:33:00,430 ‫کمک میخوام چون این سینی ‫خیلی سنگینه. کمکم می‌کنی؟ 415 00:33:00,432 --> 00:33:04,600 ‫دماغم رو بخارون. سریعتر. اگه سینی ‫رو ول کنم، بند چرمی پاره میشه 416 00:33:04,602 --> 00:33:06,169 ‫بهتر شد 417 00:33:06,171 --> 00:33:07,737 ‫- "آتیش" ‫- چی؟ 418 00:33:07,739 --> 00:33:10,506 ‫اسمم رو یادت اومد. ‫"آتیش" 419 00:33:10,508 --> 00:33:12,842 ‫- ولی این واقعاً یه اسم نیست ‫- معنی‌ "آتش" میده 420 00:33:12,844 --> 00:33:16,578 ‫میدونم چه معنی‌ای میده، ‫ولی با این حال اسم نیست 421 00:33:16,580 --> 00:33:18,681 ‫ولی برای من مناسبه 422 00:33:18,683 --> 00:33:20,285 ‫پس صدات می‌کنم آتیش 423 00:33:21,418 --> 00:33:24,487 ‫وقتی پسر باشی می‌تونی ‫هرجایی که دلت میخواد بری، 424 00:33:24,489 --> 00:33:26,290 ‫آتیش خان 425 00:33:34,699 --> 00:33:36,431 ‫کجا داریم میریم؟ 426 00:33:36,433 --> 00:33:38,170 ‫خواهی دید 427 00:33:53,718 --> 00:33:55,750 ‫اگه یکی ببینتمون چی؟ 428 00:33:55,752 --> 00:33:58,220 ‫من معمولاً تظاهر می‌کنم ‫که اینجا کار می‌کنم 429 00:33:58,222 --> 00:34:00,459 ‫اگه به‌نظر بیاد که خودت حرفتو ‫باور می‌کنی، اونا هم باور می‌کنن 430 00:34:01,725 --> 00:34:03,628 ‫می‌بینی؟ ما تمیزکاریم 431 00:34:35,893 --> 00:34:37,860 ‫منتظر چی هستی؟ 432 00:34:37,862 --> 00:34:40,262 ‫یا ما اینا رو برمی‌داریم، یا غذای موش‌ها میشن 433 00:34:40,264 --> 00:34:42,664 ‫باید یه راهی پیدا کن تا بابام رو ببینم 434 00:34:42,666 --> 00:34:45,467 ‫اگه دلت می‌خواد میتونی بابای ‫من رو برداری. بهش نیازی ندارم 435 00:34:45,469 --> 00:34:49,304 ‫پدرم رو به زندان بردن و از اون موقع ‫تاحالا هیچ خبری ازش نرسیده 436 00:34:49,306 --> 00:34:51,874 ‫- اونا اجازه نمیدن ملاقاتش کنی، پروانه ‫- ولی من الان یه پسرم 437 00:34:51,876 --> 00:34:55,610 ‫فرقی نمی‌کنه. یا نگهش می‌دارن یا آزادش ‫می‌کنن، کاری از دست تو برنمیاد 438 00:34:55,612 --> 00:34:57,813 ‫تو این چیزا رو نمیدونی 439 00:34:57,815 --> 00:35:01,286 ‫متاسفم. ولی روالش همینه 440 00:35:03,721 --> 00:35:08,557 ‫شاید یه راه باشه، ولی به ‫پول زیادی نیاز داری 441 00:35:08,559 --> 00:35:10,492 ‫برای چی؟ 442 00:35:10,494 --> 00:35:13,699 ‫با رشوه میشه خیلی کارها ‫رو حل کرد. خیلی کارها 443 00:35:18,302 --> 00:35:20,672 ‫نوشتنی‌ها. ‫خواندنی‌ها 444 00:35:22,273 --> 00:35:24,273 ‫پشتو و دری 445 00:35:24,275 --> 00:35:26,278 ‫اقلام جالب برای فروش 446 00:35:27,277 --> 00:35:29,778 ‫نوشتنی‌ها. ‫خواندنی‌ها 447 00:35:29,780 --> 00:35:32,280 ‫نوشتنی‌ها. ‫خواندنی‌ها 448 00:35:32,282 --> 00:35:34,520 ‫چه بلایی سر اون مردی که ‫اینجا می‌نشست، اومد؟ 449 00:35:35,820 --> 00:35:37,887 ‫سوال ساده‌ایه 450 00:35:37,889 --> 00:35:39,722 ‫مگه نمی‌دونین؟ 451 00:35:39,724 --> 00:35:42,657 ‫از کجا باید بدونم؟ سوالم رو جواب ‫بده. اون کجاست؟ 452 00:35:42,659 --> 00:35:45,827 ‫- رفته به مزار شریف ‫- و تو چیکارش هستی؟ 453 00:35:45,829 --> 00:35:50,335 ‫من برادرزاده‌اش هستم...آتیش 454 00:35:52,369 --> 00:35:54,269 ‫خوندن بلدی؟ 455 00:35:54,271 --> 00:35:57,280 ‫چیزی دارین براتون بخونم؟ ‫من پشتو و دری بلدم 456 00:35:57,870 --> 00:35:58,310 ‫اینو بخون 457 00:36:01,545 --> 00:36:03,581 ‫ببینیم چقدر بلدی 458 00:36:10,288 --> 00:36:12,657 ‫زود باش. از پاکت درش بیار 459 00:36:14,992 --> 00:36:16,592 ‫«رزّاق عزیز... 460 00:36:16,594 --> 00:36:19,595 ‫بلندتر، وگرنه میرم یه جای دیگه برام بخونن 461 00:36:19,597 --> 00:36:22,999 ‫«رزاق عزیز، امیدوارم این نامه ‫بهت در کابل برسه 462 00:36:23,001 --> 00:36:26,001 ‫با خبرهای دردناکی برات می‌نویسم 463 00:36:26,003 --> 00:36:31,242 ‫متاسفانه باید بگم که "هاله بیگُم" در ‫راه عروسی خواهرش فوت شد 464 00:36:32,476 --> 00:36:35,911 ‫اتوبوسی که باهاش سفر می‌کرد، ‫از روی یک مین رد شد 465 00:36:35,913 --> 00:36:38,347 ‫مجروحیتش فراتر از حد تحملش بود، 466 00:36:38,349 --> 00:36:40,715 ‫و چندین ساعت بعد فوت کرد 467 00:36:40,717 --> 00:36:43,351 ‫می‌دونم که این شوک بزرگی بهت وارد می‌کنه، 468 00:36:43,353 --> 00:36:45,688 ‫ولی لطفاً بدون که بار آخری ‫که با "هاله"‌صحبت کردم، 469 00:36:45,690 --> 00:36:48,393 ‫از لطف‌هایی که در حقش ‫کرده‌بودی بسیار سپاسگزار بود 470 00:36:49,893 --> 00:36:51,994 ‫باشد که خداوند شما را خیر دهد، 471 00:36:51,996 --> 00:36:54,633 ‫به راه راست هدایت کند، ‫و شجاعت نصیبتان کند 472 00:36:57,969 --> 00:36:59,737 ‫متاسفم 473 00:37:32,369 --> 00:37:35,371 ‫این دختر کوچولوی عزیز منه 474 00:37:35,373 --> 00:37:37,072 ‫زیر غبار کابل 475 00:37:38,809 --> 00:37:41,409 ‫پروانه، چی دادی به زکی؟ 476 00:37:41,411 --> 00:37:43,679 ‫- یه تیکه آبنبات! ‫یه تیکه؟ 477 00:37:43,681 --> 00:37:45,880 ‫اوه! 478 00:37:45,882 --> 00:37:48,351 ‫نمیتونه قورتش بده! 479 00:37:48,353 --> 00:37:51,086 ‫بذار به حال خودش باشه، ثریا ‫بذار حال کنه 480 00:37:52,789 --> 00:37:54,090 ‫اوخ! 481 00:37:54,092 --> 00:37:56,992 ‫قصه‌ات رو ادامه بده پروانه 482 00:37:56,994 --> 00:37:59,128 ‫برای زکی 483 00:37:59,130 --> 00:38:01,563 ‫اونجا بودیم که این پسرک جوان، 484 00:38:01,565 --> 00:38:06,135 ‫به مردمش قول داد که دانه‌های ‫ارزشمند رو پیدا کنه 485 00:38:06,137 --> 00:38:08,371 ‫فیل؟ ‫فیل؟ 486 00:38:08,373 --> 00:38:11,474 ‫بله، و اون فیل 487 00:38:11,476 --> 00:38:14,744 ‫در شب، پسرک از لابه‌لای ‫درخت‌های کاج در کوهستان.. 488 00:38:14,746 --> 00:38:17,782 ‫عبور می‌کرد تا بتونه ‫با فیل‌شاه مواجه شه 489 00:38:24,722 --> 00:38:27,590 ‫چیزی درحال تعقیب او در تاریکی بود، 490 00:38:27,592 --> 00:38:30,595 ‫ولی اون می‌ترسید که به عقب ‫برگرده و باهاش مواجه بشه 491 00:38:31,963 --> 00:38:33,595 ‫شروع به دویدن کرد، 492 00:38:33,597 --> 00:38:35,800 ‫و چیزی که تعقیبش می‌کرد هم دوید 493 00:38:38,536 --> 00:38:41,740 ‫پسرک سریع‌تر دوید و همینطور ‫تعقیب‌کننده سرعتش را بیشتر کرد 494 00:38:42,940 --> 00:38:44,572 ‫اون در شب می‌دوید، 495 00:38:44,574 --> 00:38:48,413 ‫و توسط شیاطین ناشناخته تعقیب می‌شد ‫تا اینکه نتونست به دویدن ادامه بده 496 00:38:49,012 --> 00:38:50,880 ‫اون از یک تپه افتاد پایین 497 00:38:50,882 --> 00:38:52,818 ‫پایین 498 00:38:53,951 --> 00:38:56,018 ‫پایین 499 00:38:56,020 --> 00:38:57,621 ‫پایین 500 00:39:12,170 --> 00:39:17,072 ‫پسرعموی عزیز، سال‌ها از آخرین ‫باری که باهم صحبت کردیم می‌گذره، 501 00:39:17,074 --> 00:39:21,976 ‫اما من الان برای این دارم به تو نامه می‌نویسم ‫که بهت بگم شوهرم دستگیر شده، 502 00:39:21,978 --> 00:39:25,951 ‫و ما هیج اطلاعی از زمان آزادیش ‫نداریم، اگر اصلاً آزاد بشه 503 00:39:27,784 --> 00:39:31,556 ‫خانواده‌ام در وضعیت بسیار سختی قرار ‫داره و من به کمک تو نیاز دارم 504 00:39:32,523 --> 00:39:34,490 ‫دختر بزرگم به سن ازدواج رسیده، 505 00:39:34,492 --> 00:39:39,431 ‫و ازت میخوام که اونو به‌عنوان همسر ‫برای جوان‌ترین پسرت، "اجمل"، درنظر بگیری 506 00:39:40,530 --> 00:39:43,599 ‫لطفاً ما رو از کابل ببر بیرون، 507 00:39:43,601 --> 00:39:46,802 ‫تا شاید شانسی برای زنده موندن داشته باشیم 508 00:39:46,804 --> 00:39:49,204 ‫ما سر بارِ تو نخواهیم شد 509 00:39:49,206 --> 00:39:51,106 ‫ما ماهر و نیرومند هستیم، 510 00:39:51,108 --> 00:39:53,876 ‫و فقط به یه‌کم کمک، برای عبور ‫از این مغلطه نیاز داریم 511 00:39:53,878 --> 00:39:57,816 ‫رحمت خداوند بر شما باد، ‫"فاطمه" 512 00:40:01,184 --> 00:40:04,186 ‫نوشتنی‌ها. ‫خواندنی‌ها 513 00:40:04,188 --> 00:40:07,056 ‫نوشتنی‌ها. ‫خواندنی‌ها 514 00:40:07,058 --> 00:40:08,490 ‫نوشتنی‌ها 515 00:40:08,492 --> 00:40:10,659 ‫این لباس چنده؟ 516 00:40:10,661 --> 00:40:12,094 ‫سلام. دستبافه 517 00:40:12,096 --> 00:40:14,262 ‫- چند؟ ‫- 3000 518 00:40:14,264 --> 00:40:16,932 ‫احمق نباش. ‫من بهت 300 تا میدم 519 00:40:16,934 --> 00:40:18,566 ‫2000 520 00:40:18,568 --> 00:40:20,503 ‫دستبافِ مزار شریفه 521 00:40:20,505 --> 00:40:24,509 ‫دخترتون خیلی خوشحال میشه ‫اگه لباس به این زیبایی رو بپوشه 522 00:40:26,510 --> 00:40:28,612 ‫برای همسرم میخوام 523 00:40:29,246 --> 00:40:30,979 ‫1500 524 00:40:30,981 --> 00:40:32,717 ‫می‌بینید چجوری برق میزنه؟ 525 00:40:34,085 --> 00:40:36,588 ‫این 1000 تا 526 00:40:44,896 --> 00:40:47,729 ‫- چقدر کاسب شدی؟ ‫- هزارتا 527 00:40:47,731 --> 00:40:50,298 ‫احتمالاً برای یه رشوه‌ی خوب کافی باشه 528 00:40:50,300 --> 00:40:52,534 ‫- واقعاً؟ ‫- حتماً 529 00:40:52,536 --> 00:40:56,271 ‫منم دارم پول جمع می‌کنم. هر پولی ‫رو که بتونم از پدرم قایم کنم، جمع می‌کنم 530 00:40:56,273 --> 00:40:59,478 ‫و کم‌کم داره زیاد میشه 531 00:41:00,076 --> 00:41:01,876 ‫می‌بینی؟ 532 00:41:01,878 --> 00:41:04,646 ‫من نمی‌خوام تا ابد اینجا بمونم، میدونی 533 00:41:04,648 --> 00:41:07,615 ‫- تاحالا دریا رفتی؟ ‫- نه 534 00:41:07,617 --> 00:41:08,816 ‫منم نرفتم 535 00:41:08,818 --> 00:41:13,222 ‫ولی شنیدم که مهتاب، آب رو ‫تا ساحل می‌کشونه جلو 536 00:41:13,224 --> 00:41:15,157 ‫و دوباره می‌کشه عقب 537 00:41:15,159 --> 00:41:16,724 ‫میخوام ببینمش 538 00:41:16,726 --> 00:41:21,697 ‫میخوام پام رو بذارم روی شن‌های داغ و ‫بعد بذارمش توی آب تا خنک شه 539 00:41:21,699 --> 00:41:26,034 ‫پدرت چی؟ اون روی تو حساب باز نکرده؟ 540 00:41:26,036 --> 00:41:27,638 ‫من فرزند خوبی ام 541 00:41:28,639 --> 00:41:30,642 ‫ولی اون پدر خوبی نیست 542 00:41:32,777 --> 00:41:35,144 ‫کنار دریا میخوای چیکار کنی؟ 543 00:41:35,146 --> 00:41:40,182 ‫خرید و فروش می‌کنم، مثل همین‌جا. ‫ولی برای خودم 544 00:41:40,184 --> 00:41:44,286 ‫آدم‌هایی هستن که میان کنار آب و هیچ‌ ‫کاری نمی‌کنن 545 00:41:44,288 --> 00:41:47,690 ‫فقط میان می‌شینن اونجا و با عینک‌های ‫آفتابی‌شون به دریا زل می‌زنن 546 00:41:47,692 --> 00:41:49,791 ‫یا با تیوب‌های شناور توی آب شنا می‌کنن 547 00:41:49,793 --> 00:41:52,760 ‫به‌همین خاطر می‌تونم این چیزا رو بهشون بفروشم 548 00:41:52,762 --> 00:41:55,764 ‫جالب به‌نظر میرسه، دلاور 549 00:41:55,766 --> 00:41:57,932 ‫شاید منم بهت ملحق شم 550 00:41:57,934 --> 00:42:00,105 ‫- کجا میری؟ ‫- برام آرزوی موفقیت کن 551 00:42:07,712 --> 00:42:11,280 ‫- چرا انقدر زود برگشتی؟ ‫- یه‌ مقدار نون و کشمش برای زکی آوردم 552 00:42:11,282 --> 00:42:13,081 ‫چیکار می‌کنی، پروانه؟ 553 00:42:13,083 --> 00:42:14,682 ‫میخوام برم دنبال بابا 554 00:42:14,684 --> 00:42:16,351 ‫- نه، این‌کارو نمی‌کنی ‫- من میرم 555 00:42:16,353 --> 00:42:18,387 ‫تا قبل از ساعت خاموشی ‫نمی‌تونی برسی خونه 556 00:42:18,389 --> 00:42:20,755 ‫من میرم. هیچ‌کاری نمی‌تونی ‫بکنی که جلوم رو بگیری 557 00:42:20,757 --> 00:42:24,193 ‫مامان جان به‌اندازه کافی حرص و جوش ‫می‌خوره! تو دیگه احمق‌بازی در نیار! 558 00:42:24,195 --> 00:42:26,295 ‫- باید پیداش کنم! ‫- پروانه! 559 00:42:26,297 --> 00:42:28,032 ‫پروانه! 560 00:42:29,099 --> 00:42:30,168 ‫پروانه! 561 00:43:33,963 --> 00:43:35,364 ‫ببخشید 562 00:43:35,366 --> 00:43:37,865 ‫سلام ‫سلام 563 00:43:37,867 --> 00:43:39,835 ‫ببخشید 564 00:43:39,837 --> 00:43:42,170 ‫چی میخوای؟ 565 00:43:42,172 --> 00:43:44,972 ‫- گفتم چی میخوای؟ ‫- میخوام پدرم رو ببینم 566 00:43:44,974 --> 00:43:47,909 ‫- کی؟ ‫- پدرم، نورالله علیزی 567 00:43:47,911 --> 00:43:49,845 ‫دوهفته پیش بدون اتهام آوردنش اینجا 568 00:43:49,847 --> 00:43:52,780 ‫- از اینجا برو ‫- من پول دارم. هزار افغانی! 569 00:43:52,782 --> 00:43:55,784 ‫- اگه قول بدی کمکم کنی، بهت میدمش! ‫- هی، چیکار داری می‌کنی؟ 570 00:43:55,786 --> 00:43:58,420 ‫هیچی. دارم از شر یه بچه ‫خودمو خلاص می‌کنم! 571 00:43:58,422 --> 00:44:00,489 ‫خواهش می‌کنم! ‫درو باز کن 572 00:44:00,491 --> 00:44:03,324 ‫باید پدرم رو ببینم! ‫باید ببینمش 573 00:44:05,829 --> 00:44:08,699 ‫حالا گورتو گم کن وگرنه ‫بیشتر کتک میخوری 574 00:44:47,938 --> 00:44:52,744 ‫میگن وقتی رعد و برق میزنه، ‫همیشه بارون نمیاد 575 00:44:54,844 --> 00:44:59,447 ‫آخرین چیزی که ازش شنیدم، ‫این بود که پسرک افتاده بود پایین 576 00:44:59,449 --> 00:45:04,853 ‫افتاده بود پایین تپه و ‫به‌اعماق خفتگی فرو رفته بود 577 00:45:04,855 --> 00:45:08,157 ‫ولی همه‌چیز از دست نرفته بود 578 00:45:08,159 --> 00:45:12,260 ‫یک پیرزن اونو پیدا کرد 579 00:45:12,262 --> 00:45:13,864 ‫پیرزن یک تنبک داشت 580 00:45:15,398 --> 00:45:20,235 ‫یک تنبک جادویی که چنان ‫ضرب‌آهنگش زیبا بود... 581 00:45:20,237 --> 00:45:22,470 ‫که قلب پسرک رو بیدار کرد 582 00:45:33,050 --> 00:45:37,318 ‫اون می‌دونست که پسرک در جستجوی ‫چیزیه، پس ازش پرسید... 583 00:45:37,320 --> 00:45:39,854 ‫در جستجوی چه هستی؟ 584 00:45:39,856 --> 00:45:43,425 ‫خب، ببین، فیل‌شاه وحشتناک، ‫پلنگ‌هاش رو فرستاد تا بدزدن... 585 00:45:45,896 --> 00:45:49,298 ‫هیچ‌کس تاحالا نتونسته ‫در برابر فیل‌شاه پیروز بشه! 586 00:45:49,300 --> 00:45:52,904 ‫- میدونم ‫- خب، پس چی باعث شده که فکر کنی تو می‌تونی؟ 587 00:45:53,436 --> 00:45:54,903 ‫باید بتونم 588 00:45:54,905 --> 00:45:56,505 ‫باید بتونم، فقط همین 589 00:45:56,507 --> 00:45:59,407 ‫این جواب خوبی نیست 590 00:45:59,409 --> 00:46:03,981 ‫با این وجود، پیرزن به او گفت که ‫باید سه شیء رو پیدا کنه... 591 00:46:05,583 --> 00:46:08,249 ‫یک شیء که می‌درخشد 592 00:46:08,251 --> 00:46:10,586 ‫یک شیء که به دام می‌اندازد 593 00:46:10,588 --> 00:46:12,920 ‫و یک شیء که آرامش می‌بخشد 594 00:46:12,922 --> 00:46:17,025 ‫فقط اون موقع پسرک می‌تونه بر فیل‌شاه پیروز بشه! 595 00:46:17,027 --> 00:46:18,927 ‫اونارو بده به من، خواهش می‌کنم! 596 00:46:18,929 --> 00:46:20,929 ‫من اون‌ها رو ندارم، 597 00:46:20,931 --> 00:46:22,898 ‫پس بهتره بری دنبالشون بگردی 598 00:46:22,900 --> 00:46:28,470 ‫و عجله کن! اگه دانه‌ها به‌زودی کاشته ‫نشن، محصولی در کار نخواهد بود 599 00:46:28,472 --> 00:46:29,972 ‫بله، میدونم 600 00:46:29,974 --> 00:46:32,340 ‫پیرزن بهش گفت که به شرق بره 601 00:46:32,342 --> 00:46:35,279 ‫شرق از این طرفه 602 00:46:36,413 --> 00:46:39,615 ‫هنوز چیزی در تعقیب پسرک بود، 603 00:46:39,617 --> 00:46:43,021 ‫و هنوز اون نمی‌تونست باهاش روبرو بشه 604 00:47:02,639 --> 00:47:06,041 ‫- پول رو نگرفت؟ ‫- فکر نکنم رشوه روی اونا جواب بده 605 00:47:06,043 --> 00:47:09,644 ‫نه، نه. احتمالاً براش کافی نبوده 606 00:47:09,646 --> 00:47:11,579 ‫لابد براش توهین محسوب شده! 607 00:47:11,581 --> 00:47:15,117 ‫باید برای دفعه‌ی بعد، پول بیشتری جمع ‫کنی و ذکاوت بیشتری به خرج بدی 608 00:47:15,119 --> 00:47:18,552 ‫باید ذکاوت بیشتری به خرج بدم؟ 609 00:47:18,554 --> 00:47:22,257 ‫شنیدم یکی هست که بابت ‫کارهای کوچیک، پول خوبی میده 610 00:47:22,259 --> 00:47:24,258 ‫بیا 611 00:47:24,260 --> 00:47:26,561 ‫آقا، ما برای کار اومدیم 612 00:47:26,563 --> 00:47:29,697 ‫- و شما کی باشید؟ ‫- من دلاور هستم. و ایشون هم آتیش ـه 613 00:47:29,699 --> 00:47:31,499 ‫ما برادریم 614 00:47:31,501 --> 00:47:33,936 ‫آتیش دیگه چجور اسمیه؟ 615 00:47:33,938 --> 00:47:35,570 ‫نمی دونم. از پدرمون بپرسید 616 00:47:35,572 --> 00:47:39,277 ‫- پدرتون کجاست؟ ‫- توسط روس‌ها به شهادت رسید 617 00:47:40,143 --> 00:47:42,077 ‫ما هرکاری بخواین ‫میتونیم انجام بدیم 618 00:47:42,079 --> 00:47:43,448 ‫با قیمت مناسب 619 00:47:55,692 --> 00:47:57,992 ‫این آخریشه فکر کنم 620 00:47:57,994 --> 00:47:59,695 ‫ما کجاییم؟ 621 00:47:59,697 --> 00:48:02,664 ‫وقتشه. شما پسرا ‫به قدر کافی قوی نیستین 622 00:48:02,666 --> 00:48:04,599 ‫کارش از اون چیزی ‫که گفتین سنگین‌تر بود 623 00:48:04,601 --> 00:48:06,668 ‫بگیرش. حالا برید پی کارتون 624 00:48:06,670 --> 00:48:09,204 ‫هی، ما هرکاری ‫خواستین کردیم 625 00:48:09,206 --> 00:48:12,039 ‫صبر کنید! گفتید ما ‫رو می‌رسونید خونه 626 00:48:12,041 --> 00:48:14,175 ‫من تاکسی نیستم. خودتون ‫برگردید خونه 627 00:48:14,177 --> 00:48:17,679 ‫همین الانش هم دیرم شده، ‫انقدر که بار زدن کامیون رو لفت دادین 628 00:48:17,681 --> 00:48:19,449 ‫صبر کن! 629 00:48:37,134 --> 00:48:39,200 ‫باید یه کم استراحت کنم 630 00:48:39,202 --> 00:48:42,206 ‫روی مسیر بمون. اینجا شاید ‫مین‌گذاری شده باشه 631 00:49:04,427 --> 00:49:07,429 ‫این حتی نزدیک به کافی ‫هم نیست. به کارهای بهتری نیاز داریم 632 00:49:07,431 --> 00:49:10,532 ‫- مثلاً چی؟ ‫- شنیدم آجرسازی پول خوبی توشه 633 00:49:10,534 --> 00:49:12,470 ‫ولی کارش سخته 634 00:49:14,204 --> 00:49:16,371 ‫کاش قوی‌تر بودم 635 00:49:16,373 --> 00:49:18,572 ‫ولی تو یه برادر بزرگتر داری، مگه نه؟ 636 00:49:18,574 --> 00:49:21,143 ‫قبلاً تورو می‌ذاشت روی ‫دوشش و می‌آورد مدرسه 637 00:49:21,145 --> 00:49:24,045 ‫اسمش چیه؟ 638 00:49:24,047 --> 00:49:25,482 ‫سلیمان 639 00:49:27,650 --> 00:49:30,052 ‫اون مُرد 640 00:49:30,054 --> 00:49:32,554 ‫چطور؟ بخاطر مریضیش؟ 641 00:49:32,556 --> 00:49:35,222 ‫- نمیدونم ‫- ولی مادرت باید دربارش بهت گفته باشه 642 00:49:35,224 --> 00:49:37,395 ‫اون دربارش حرف نمیزنه، باشه؟ 643 00:49:39,762 --> 00:49:41,398 ‫باشه 644 00:49:44,567 --> 00:49:47,536 ‫هی، ببین چی پیدا کردم 645 00:49:47,538 --> 00:49:51,539 ‫اینو توی یه جعبه‌ی کوچیک که بابام ‫وسایلش رو نگه میداره، پیدا کردم 646 00:49:51,541 --> 00:49:54,775 ‫باورت میشه دریا انقدر آبی باشه؟ 647 00:49:54,777 --> 00:49:56,580 ‫خیلی قشنگه 648 00:50:04,521 --> 00:50:07,421 ‫نوشته 649 00:50:07,423 --> 00:50:10,691 ‫نوشتنی‌ها. ‫خواندنی‌ها 650 00:50:10,693 --> 00:50:13,364 ‫نوشتنی‌ها. ‫خواندنی‌ها 651 00:50:14,331 --> 00:50:16,331 ‫دفعه قبل پولت رو ندادم 652 00:50:16,333 --> 00:50:19,166 ‫- چقدر بهت بدهکارم؟ ‫- اشکالی نداره... 653 00:50:19,168 --> 00:50:21,405 ‫چیه، نکنه بابت خبرهای ‫بد پولی نمی‌گیری؟ 654 00:50:26,543 --> 00:50:29,144 ‫کی خوندن رو یادت داده؟ ‫همون معلم معلولت؟ 655 00:50:29,146 --> 00:50:30,878 ‫بله، عموم 656 00:50:30,880 --> 00:50:33,347 ‫نوشتنت هم به خوبی خوندنت هست؟ 657 00:50:33,349 --> 00:50:34,618 ‫بله 658 00:50:36,520 --> 00:50:38,188 ‫بفرمایید 659 00:50:40,757 --> 00:50:43,327 ‫اینو محض احتیاط نگه داشتم 660 00:50:44,427 --> 00:50:46,862 ‫نشونم بده. نشونم بده ‫کجا اسمش رو نوشته 661 00:50:46,864 --> 00:50:49,333 ‫کجا نوشته "هاله" 662 00:50:51,434 --> 00:50:53,237 ‫اینجا. می‌بینید؟ 663 00:50:53,904 --> 00:50:55,539 ‫"هاله" 664 00:51:13,322 --> 00:51:15,690 ‫می‌دونی معنیش چیه؟ 665 00:51:15,692 --> 00:51:17,360 ‫نه 666 00:51:18,594 --> 00:51:22,496 ‫بعضی وقتا، وقتی توی هوای ‫صاف به ماه نگاه می‌کنی، 667 00:51:22,498 --> 00:51:25,168 ‫می‌تونی یک خط خارجی ‫درخشان دورش ببینی 668 00:51:26,402 --> 00:51:29,804 ‫اون خط خارجی اسمش "هاله"ست 669 00:51:29,806 --> 00:51:33,244 ‫اسم همسرم از روی اون ‫نور اومده 670 00:51:42,418 --> 00:51:44,219 ‫- بیا ‫- این خیلی زیاده 671 00:51:44,221 --> 00:51:46,454 ‫با من بحث نکن 672 00:51:46,456 --> 00:51:47,692 ‫ممنونم 673 00:51:59,268 --> 00:52:02,938 ‫بس کن زکی. ‫میخوای منم موی تورو بکشم؟ 674 00:52:04,974 --> 00:52:07,809 ‫ساکتش کن. میخوام بخوابم 675 00:52:07,811 --> 00:52:11,713 ‫- تو چته؟ ‫- چرا برای زکی یه قصه نمیگی، هان؟ 676 00:52:11,715 --> 00:52:13,414 ‫همه‌مون خوشمون میاد 677 00:52:13,416 --> 00:52:16,784 ‫خب، زکی، میخوای بدونی ‫چه اتفاقی برای پسرک افتاد؟ 678 00:52:18,487 --> 00:52:20,755 ‫بله، بله، و اون فیل 679 00:52:22,326 --> 00:52:26,628 ‫پسرک دوید و دوید، قلبش ‫به‌شدت از ترس می‌زد 680 00:52:26,630 --> 00:52:29,798 ‫و اون چیز که درحال تعقیبش ‫بود، هرگز نایستاد 681 00:52:32,568 --> 00:52:36,373 ‫به‌همین خاطر پسرک پشت یه ‫درخت پنهان شد و برای شجاعت صبر کرد 682 00:52:43,746 --> 00:52:46,981 ‫یک پیرزن سعی در دوشیدن ‫شیر یک بز داشت، 683 00:52:46,983 --> 00:52:49,416 ‫ولی کمرش خیلی درد می‌کرد 684 00:52:49,418 --> 00:52:54,856 ‫کمرم خیلی درد می‌کنه 685 00:52:54,858 --> 00:52:59,494 ‫پسرک دلش به حال او سوخت و به ‫او گفت تا در زیر سایه درخت استراحت کنه، 686 00:52:59,496 --> 00:53:01,563 ‫و او به‌جای پیرزن شیر رو می‌دوشه 687 00:53:01,565 --> 00:53:03,664 ‫خواهش می‌کنم زیر سایه درخت بشینید، 688 00:53:03,666 --> 00:53:06,337 ‫و من بجاتون شیر رو می‌دوشم 689 00:53:13,576 --> 00:53:15,610 ‫وقتی دوشیدن شیر بز تموم شد، 690 00:53:15,612 --> 00:53:18,713 ‫پیرزن شیر گرم و دلپذیر رو با پسرک شریک شد 691 00:53:18,715 --> 00:53:22,684 ‫اون خوشمزه‌ترین شیری بود که ‫در تمام عمرش خورده بود، 692 00:53:22,686 --> 00:53:25,353 ‫و از بزهای پیرزن تعریف کرد 693 00:53:25,355 --> 00:53:27,554 ‫بزهای شما خیلی بخشنده‌ان 694 00:53:27,556 --> 00:53:30,791 ‫در عوض، پیرزن یک آینه به او داد 695 00:53:30,793 --> 00:53:34,996 ‫ببین چطور می‌درخشه! 696 00:53:34,998 --> 00:53:37,499 ‫پسرک از دریافت آینه بسیار خوشحال شد، 697 00:53:37,501 --> 00:53:42,607 ‫ولی وقتی به آینه نگاه کرد، بازتاب چیزی ‫که تعقیبش می‌کرد رو دید! 698 00:53:46,909 --> 00:53:48,575 ‫چیکار می‌کنی، مامان جان؟ 699 00:53:48,577 --> 00:53:51,378 ‫دارم لباس‌های خوب ثریا رو تا می‌کنم 700 00:53:51,380 --> 00:53:53,715 ‫قراره توی بازار بفروشمشون؟ 701 00:53:53,717 --> 00:53:56,721 ‫هیس، هیس، پروانه. ‫وقت خوابه 702 00:54:04,860 --> 00:54:08,496 ‫باید یه راه برای رسیدن ‫به "پیشاور" پیدا کنم، 703 00:54:08,498 --> 00:54:10,632 ‫و از اونجا می‌تونم کارهامو راه بندازم 704 00:54:10,634 --> 00:54:13,034 ‫فکر کنم یه ساحل توی "گوا" هست... ‫[بندری در هندوستان] 705 00:54:13,036 --> 00:54:15,403 ‫که توریست‌هاش خیلی پولدارن 706 00:54:15,405 --> 00:54:17,604 ‫اگه پولدار باشن، سنگ‌های کبودم رو می‌خرن، 707 00:54:17,606 --> 00:54:20,941 ‫و اونجا می‌تونم کار و کاسبیم ‫رو راه بندازم، و تو هم بهم ملحق شی 708 00:54:20,943 --> 00:54:23,077 ‫وقتی بابام رو پیدا کنم 709 00:54:23,079 --> 00:54:25,415 ‫وقتی بابات رو پیدا کنی 710 00:54:44,668 --> 00:54:45,967 ‫100 تا 711 00:54:45,969 --> 00:54:47,469 ‫من 85 تا بهت میدم 712 00:54:47,471 --> 00:54:48,702 ‫- 90 ‫- 82 713 00:54:48,704 --> 00:54:50,704 ‫85، آخرشه 714 00:54:50,706 --> 00:54:53,344 ‫85 و یه خوشه انگور، آخرشه 715 00:54:58,114 --> 00:55:02,583 ‫به خودکار خیلی فشار میارین، ‫ولی دست‌خطتون خوبه 716 00:55:02,585 --> 00:55:05,355 ‫اگه یه مقدار کمتر فشار بیارین، ‫آسونتر میشه 717 00:55:42,159 --> 00:55:44,528 ‫صبر کنید! ‫یه لحظه صبر کنید 718 00:55:46,163 --> 00:55:48,028 ‫چیه بچه؟ 719 00:55:48,030 --> 00:55:51,733 ‫شما قبلاً درباره‌ی اون مردی که ‫اینجا می‌نشست پرسیدین...معلمم 720 00:55:51,735 --> 00:55:54,869 ‫- عموت؟ ‫- اون به مزار شریف نرفته 721 00:55:54,871 --> 00:55:58,039 ‫اون رو به زندان بردن. ولی ‫هیچ جرمی انجام نداده 722 00:55:58,041 --> 00:55:59,606 ‫- کدوم؟ ‫- چی؟ 723 00:55:59,608 --> 00:56:01,909 ‫- کدوم زندان؟ ‫- پل چرخی 724 00:56:01,911 --> 00:56:05,448 ‫هفته‌ها میگذره، ولی خانواده‌ام ‫هیچ خبری ازش دریافت نکرده 725 00:56:07,516 --> 00:56:09,483 ‫چهارشنبه به زندان برو 726 00:56:09,485 --> 00:56:11,152 ‫با "روشن" صحبت کن. ‫پسرعمومه 727 00:56:11,154 --> 00:56:14,724 ‫بهش بگو "رزاق" تو رو فرستاده. ‫اگه بتونه، کمکت می‌کنه 728 00:56:41,150 --> 00:56:42,550 ‫دلاور! 729 00:56:42,552 --> 00:56:48,056 ‫اگه بخوام اینجوری کار کنم، تا وقتی که ‫به دریا برسم تبدیل به یه پیرزن شدم 730 00:56:48,058 --> 00:56:50,891 ‫یا شاید یه پیرمرد 731 00:56:56,099 --> 00:57:00,200 ‫تو بشین و استراحت کن دلاور، ‫و من برات یه قصه میگم 732 00:57:00,202 --> 00:57:03,474 ‫- قصه؟ ‫- آره، یه قصه 733 00:57:04,574 --> 00:57:06,139 ‫یه زمانی توی گذشته‌ی خیلی دور، 734 00:57:06,141 --> 00:57:10,711 ‫یه پسرکی بود که باید کیسه‌ای از دانه‌های ‫ارزشمند دزدیده‌شده رو به روستاش برمی‌گردوند 735 00:57:10,713 --> 00:57:14,148 ‫داستانش شاده یا غم‌انگیز؟ 736 00:57:14,150 --> 00:57:16,454 ‫فقط صبر کن تا ببینی 737 00:57:17,786 --> 00:57:20,822 ‫به پسرک گفته شد که ‫برای غلبه بر فیل‌شاه، 738 00:57:20,824 --> 00:57:23,992 ‫به سه چیز نیاز داره... 739 00:57:23,994 --> 00:57:27,862 ‫یک شیء که می‌درخشه، یک شیء ‫که به دام می‌اندازه و یک شیء که... 740 00:57:27,864 --> 00:57:30,733 ‫هی، شما دوتا! ‫بیاین اینجا 741 00:57:32,101 --> 00:57:33,934 ‫زود باشین 742 00:57:33,936 --> 00:57:35,536 ‫من اون پسر رو می‌شناسم 743 00:57:35,538 --> 00:57:38,072 ‫عجله کنین. بیاین اینجا 744 00:57:38,074 --> 00:57:39,706 ‫زود باشین 745 00:57:39,708 --> 00:57:42,512 ‫بهتره کاری کی میگه رو بکنیم 746 00:57:45,614 --> 00:57:47,650 ‫حرکت کنین، بچه‌های تنبل 747 00:57:55,858 --> 00:57:57,891 ‫پس اینا کارگرهای جدیدن؟ 748 00:57:57,893 --> 00:58:00,762 ‫زبونتون رو موش خورده؟ ‫احمقید؟ 749 00:58:00,764 --> 00:58:03,965 ‫"ادریس" پیشنهاد داد که ‫یه مسابقه‌ی مچ‌اندازی برگزار کنیم 750 00:58:04,967 --> 00:58:08,068 ‫تا ببینیم برای کارگریِ من ‫به‌قدر کافی قوی هستید 751 00:58:08,070 --> 00:58:10,704 ‫دیدم نشسته بودین اونور بجای کار کردن 752 00:58:10,706 --> 00:58:12,706 ‫ادریس، بس کن 753 00:58:12,708 --> 00:58:14,675 ‫یه‌کم چایی برام درست کن 754 00:58:18,648 --> 00:58:21,583 ‫بذار ببینم چند مرده حلاجی، کوچولو 755 00:58:22,851 --> 00:58:25,121 ‫حتی نمیتونه دستش رو بلند کنه 756 00:58:26,755 --> 00:58:29,058 ‫پاشو و برامون چایی درست کن 757 00:58:30,326 --> 00:58:33,795 ‫عمو، گمونم کارگرهای ‫جدیدی نیاز دارین 758 00:58:33,797 --> 00:58:36,664 ‫- اینا به درد نمیخورن ‫- کافیه، ادریس 759 00:58:36,666 --> 00:58:38,298 ‫بچه‌های بیچاره رو ول کن 760 00:58:38,300 --> 00:58:40,804 ‫اینا هنوز نپخته‌ان 761 00:58:44,641 --> 00:58:46,940 ‫من تورو می‌شناسم 762 00:58:46,942 --> 00:58:49,145 ‫تو دختر معلممی... 763 00:58:54,617 --> 00:58:56,751 ‫ادریس 764 00:58:56,753 --> 00:58:58,753 ‫اسلحه رو برگردون! 765 00:58:58,755 --> 00:59:00,787 ‫گفتم اسلحه رو برگردون! 766 00:59:00,789 --> 00:59:03,693 ‫ادریس! 767 00:59:22,112 --> 00:59:23,911 ‫بیاین بیرون! 768 00:59:27,250 --> 00:59:29,282 ‫همین حالا بیاین بیرون! 769 00:59:29,284 --> 00:59:32,589 ‫ادریس، بیا بالا. داریم ‫میریم به سمت غرب 770 00:59:33,657 --> 00:59:36,423 ‫دستور اومده که فوراً بریم اونجا 771 00:59:36,425 --> 00:59:38,659 ‫میدونم تو کی هستی! 772 00:59:38,661 --> 00:59:40,163 ‫شنیدی؟ 773 00:59:41,264 --> 00:59:43,364 ‫بیا بالا! زود باش 774 00:59:45,101 --> 00:59:47,738 ‫همین حالا! بزدل کوچولو 775 00:59:49,773 --> 00:59:53,744 ‫میخوای بجنگی؟ الان ‫فرصت مناسبیه برای جنگیدن 776 00:59:55,712 --> 00:59:57,114 ‫تو یه مرد شدی 777 01:00:20,070 --> 01:00:22,369 ‫اون رفت 778 01:00:22,371 --> 01:00:24,438 ‫اگه برگرده چی؟ 779 01:00:24,440 --> 01:00:26,740 ‫شانس میاره 780 01:00:26,742 --> 01:00:28,309 ‫ما کجاییم؟ 781 01:00:28,311 --> 01:00:30,711 ‫یه‌بار وقتی داشتم ‫فرار می‌کردم، اومدم اینجا 782 01:00:30,713 --> 01:00:34,784 ‫به‌گمونم یا راه ورود تنگ شده ‫یا من بزرگتر شدم 783 01:00:35,485 --> 01:00:37,253 ‫باستانی به‌نظر میاد 784 01:00:38,154 --> 01:00:39,820 ‫کفشم رو گم کردم 785 01:00:39,822 --> 01:00:43,324 ‫منم گلاهم رو گم کردم، اگرچه فکر ‫دم ورودی باشه 786 01:00:43,326 --> 01:00:45,161 ‫چرا زدیش؟ 787 01:00:47,730 --> 01:00:50,233 ‫وقتی پدرم رو بُردن، اون ‫یکی از اونا بود 788 01:00:52,367 --> 01:00:54,101 ‫بیشتر درباره‌ی پسرک برام بگو 789 01:00:54,103 --> 01:00:55,802 ‫کدوم پسرک؟ 790 01:00:55,804 --> 01:00:57,771 ‫پسرک قصه 791 01:00:57,773 --> 01:01:00,507 ‫پسرک سردش بود 792 01:01:00,509 --> 01:01:04,112 ‫اگرچه آفتاب سوزان توی آسمون ‫بود، گرمایی تولید نمی‌کرد 793 01:01:04,114 --> 01:01:07,115 ‫ولی اون یه کلاه گرم ‫و یه کت بزرگ داشت 794 01:01:07,117 --> 01:01:08,849 ‫نه، اینطور نیست 795 01:01:08,851 --> 01:01:11,318 ‫اون یکی از سه شیء رو پیدا کرده بود... 796 01:01:11,320 --> 01:01:13,220 ‫یه آینه‌ی درخشان 797 01:01:13,222 --> 01:01:16,858 ‫ولی وقتی بهش نگاه کرد، ‫یه چیزی رو پشتش دید 798 01:01:16,860 --> 01:01:19,527 ‫یه چیز ترسناک. ‫یه چیز وحشتناک! 799 01:01:19,529 --> 01:01:22,496 ‫- یه اسب! ‫- نه،‌ "شوزیه"، نه یه اسب! 800 01:01:22,498 --> 01:01:24,398 ‫چرا، یه اسب بود! 801 01:01:24,400 --> 01:01:28,001 ‫یه اسب خیلی پیر که وقتی راه می‌رفت، ‫استخوناش تلق‌تلق صدا می‌کرد! 802 01:01:28,003 --> 01:01:31,239 ‫و اصلاً هم ترسناک نبود! 803 01:01:31,241 --> 01:01:35,543 ‫خیله خب. پسرک دلش به حال اسب ‫سوخت و بهش یونجه داد 804 01:01:35,545 --> 01:01:37,512 ‫و خوشحال و شاداب تا ‫ابد باهم زندگی کردن! 805 01:01:37,514 --> 01:01:40,248 ‫الان وسط داستانه، نه آخرش! 806 01:01:40,250 --> 01:01:43,016 ‫از درون یک دَر سنگ‌تراشی‌شده، 807 01:01:43,018 --> 01:01:45,318 ‫یه مرد گِرد بیرون اومد 808 01:01:45,320 --> 01:01:49,389 ‫یونجه‌هام رو بابت یه اسب پیر ‫که قراره بزودی بمیره، هدر دادی! 809 01:01:49,391 --> 01:01:52,492 ‫مرد گرد، پسرک رو انداخت تو ‫اعماق یه چاه قدیمی! 810 01:01:52,494 --> 01:01:55,098 811 01:01:56,366 --> 01:01:58,999 ‫در ته چاه، زمردهایی وجود داشت، 812 01:01:59,001 --> 01:02:03,070 ‫و مرد گرد از پسرک خواست که زمردها رو براش ‫ببره بالا، به‌عنوان جایگزینی بابت یونجه‌های هدررفته‌اش 813 01:02:03,072 --> 01:02:05,438 ‫زمردها رو بیار بده به من 814 01:02:05,440 --> 01:02:07,474 ‫- اسمش چیه؟ ‫- مرد گرد؟ 815 01:02:07,476 --> 01:02:09,242 ‫نه، پسرک 816 01:02:09,244 --> 01:02:12,479 ‫نمی‌تونی درباره‌ی یه پسر ‫قصه بگی و بهش اسمی ندی 817 01:02:12,481 --> 01:02:14,414 ‫بهش یه اسم بده قبل ‫از اینکه من بدم 818 01:02:14,416 --> 01:02:16,284 ‫سلیمان 819 01:02:16,286 --> 01:02:18,789 ‫اسمش سلیمانه 820 01:02:19,422 --> 01:02:21,255 ‫اسم خوبیه 821 01:02:21,257 --> 01:02:24,224 ‫سلیمان در ته چاه دراز کشیده بود 822 01:02:24,226 --> 01:02:27,327 ‫ناگهان، اسکلت‌هایی رو دید 823 01:02:27,329 --> 01:02:32,166 ‫سه اسکلت، هرکدوم با یک ‫زمرد در دست‌های استخونی‌شون! 824 01:02:32,168 --> 01:02:34,001 ‫- اون درخواست کمک کرد! ‫- کمک! 825 01:02:34,003 --> 01:02:37,137 ‫اسب پیر بیچاره از بالا بهش نگاه کرد 826 01:02:37,139 --> 01:02:40,041 ‫ولی اسب یه کار خارق‌العاده کرد! 827 01:02:40,043 --> 01:02:42,976 ‫اون با صدای همه‌ی حیوانات ‫دنیا، شیهه کشید! 828 01:02:52,621 --> 01:02:55,923 ‫سلیمان رفت بالا، بالا، ‫تا رسید به بالای چاه، 829 01:02:55,925 --> 01:02:58,291 ‫و از اسب بابت نجات جونش تشکر کرد 830 01:02:58,293 --> 01:03:01,130 ‫ممنون که جونمو نجات دادی 831 01:03:06,001 --> 01:03:08,469 ‫سلیمان سه زمرد همراه خودش داشت... 832 01:03:08,471 --> 01:03:11,472 ‫و در ازاش از مرد گرد، درخواست غذا کرد 833 01:03:11,474 --> 01:03:13,206 ‫اون گرسنه بود 834 01:03:13,208 --> 01:03:15,476 ‫ولی مرد گرد بدجنس و پست بود 835 01:03:15,478 --> 01:03:19,347 ‫یه تور ماهی‌گیری رو به سمت سلیمان ‫پرت کرد و بهش گفت که خودش بره غذا گیر بیاره! 836 01:03:19,349 --> 01:03:22,617 ‫اون دقیقاً همون چیزی بود که سلیمان می‌خواست! 837 01:03:22,619 --> 01:03:25,019 ‫یه چیزی که به دام می‌اندازه 838 01:03:25,021 --> 01:03:26,621 ‫ولی به‌محض اینکه سلیمان رفت، 839 01:03:26,623 --> 01:03:30,358 ‫ارواح سه اسکلت از سه زمرد بیرون اومدن 840 01:03:30,360 --> 01:03:33,327 ‫و به دور مرد گرد چرخیدن و اونو ترسوندن 841 01:03:33,329 --> 01:03:36,630 ‫و ازش انتقام وحشتناکی برای ‫از دست دادن جونشون گرفتن 842 01:03:40,904 --> 01:03:44,537 ‫سلیمان و اسب سفرشون ‫رو به سمت کوهستان ادامه دادند، 843 01:03:44,539 --> 01:03:48,041 ‫ولی اسب آروم‌تر و آروم‌تر می‌شد 844 01:03:48,043 --> 01:03:51,411 ‫اون نیاز به استراحت داشت، ‫و خیلی خیلی پیر شده بود، 845 01:03:51,413 --> 01:03:54,315 ‫به‌همین خاطر سلیمان سرپناهی ‫برای اسب درست کرد 846 01:03:54,317 --> 01:03:57,018 ‫و بهش گفت که براش صبر کنه 847 01:03:57,020 --> 01:03:59,387 ‫اسب اعتراض کرد... 848 01:03:59,389 --> 01:04:03,324 ‫ولی سلیمان می‌دونست که باید ‫به تنهایی با فیل‌شاه و پلنگ‌هاش... 849 01:04:03,326 --> 01:04:04,958 ‫مواجه بشه 850 01:04:04,960 --> 01:04:06,996 ‫دوباره می‌بینمت، اسب پیر 851 01:04:09,197 --> 01:04:11,268 ‫ و ادامه‌ی مسیر رو تنها رفت 852 01:04:23,679 --> 01:04:26,012 ‫فردا چهارشنبه‌ست 853 01:04:26,014 --> 01:04:29,018 ‫دوباره میرم اونجا، زندان 854 01:04:30,619 --> 01:04:32,955 ‫باید بذارن باهاش ملاقات کنم 855 01:04:54,143 --> 01:04:56,177 ‫از الان به بعد، توی خونه می‌مونی 856 01:04:56,179 --> 01:04:58,445 ‫- خیلی خطرناکه ‫-نه، مامان جان 857 01:04:58,447 --> 01:05:00,648 ‫- ما حواسمون هست ‫- "ما" ؟ 858 01:05:00,650 --> 01:05:04,585 ‫من و دلاور. اونم یه دختره. ‫باهم کار می‌کنیم 859 01:05:04,587 --> 01:05:08,322 ‫برای پسرعموم نامه نوشتیم که ‫ترتیب عروسی خواهرت رو توی "مزار" بده 860 01:05:08,324 --> 01:05:10,458 ‫اونا هم نامه رو پاسخ دادن، و قبول کردن 861 01:05:10,460 --> 01:05:13,327 ‫قراره یکی پس‌فردا بیاد ‫دنبالمون و ببرتمون 862 01:05:13,329 --> 01:05:15,228 ‫- دیگه نیازی به این کار نیست ‫- چی؟ 863 01:05:15,230 --> 01:05:17,231 ‫نمیتونیم اینجوری ادامه بدیم 864 01:05:17,233 --> 01:05:19,733 ‫- نمی‌تونیم برای خرجی‌مون روی تو حساب کنیم ‫- چرا؟ 865 01:05:19,735 --> 01:05:21,601 ‫من به‌خوبی تامین مالی‌تون می‌کنم 866 01:05:21,603 --> 01:05:23,771 ‫این کار یه بچه نیست 867 01:05:23,773 --> 01:05:26,307 ‫چطور میتونیم بدون بابا بریم؟ 868 01:05:26,309 --> 01:05:28,775 ‫هرروز با جراحت و زخم میای خونه 869 01:05:28,777 --> 01:05:32,481 ‫هرروز که میری بیرون، نمی‌دونم ‫دوباره می‌بینمت یا نه 870 01:05:33,616 --> 01:05:35,615 ‫نمی‌تونم تو رو هم از دست بدم 871 01:05:35,617 --> 01:05:37,617 ‫من نمیام 872 01:05:37,619 --> 01:05:40,688 ‫بابا ممکنه برگرده، و هیچ‌کس ‫اینجا منتظرش نخواهد بود 873 01:05:40,690 --> 01:05:43,124 ‫تا کی باید صبر کنیم؟ 874 01:05:43,126 --> 01:05:45,559 ‫تا وقتی بفهمن دختری ‫و تو رو هم ازم بگیرن؟ 875 01:05:45,561 --> 01:05:47,795 ‫تا وقتی مجبور بشم "زکی" ‫رو بفرستم برامون خرجی در بیاره؟ 876 01:05:47,797 --> 01:05:50,097 ‫بذار قبل از اینکه بریم، برم ببینمش 877 01:05:50,099 --> 01:05:52,298 ‫بذار بهش بگم کجا داریم میریم 878 01:05:52,300 --> 01:05:54,702 ‫- پروانه! ‫- بذار عصاش رو براش ببرم 879 01:05:54,704 --> 01:05:56,436 ‫بعدش باهاتون میام 880 01:05:56,438 --> 01:06:00,374 ‫بعدش حواهر خوب ‫و دختر خوبی میشم 881 01:06:00,376 --> 01:06:01,979 ‫قول میدم 882 01:06:02,779 --> 01:06:04,380 ‫قول میدم 883 01:06:19,462 --> 01:06:21,128 ‫خواهش می‌کنم نرو 884 01:06:21,130 --> 01:06:23,697 ‫خواهش می‌کنم، اون بیرون خیلی خطرناکه 885 01:06:23,699 --> 01:06:26,266 ‫مامان جان، من میرم 886 01:06:26,268 --> 01:06:28,135 ‫امشب قبل از ساعت ‫خاموشی برمی‌گردم 887 01:06:28,137 --> 01:06:30,670 ‫- نه، سلیمان ‫- مامان جان 888 01:06:30,672 --> 01:06:34,141 ‫- برنمی‌گردی! ‫- بذار بره 889 01:06:34,143 --> 01:06:36,279 ‫بذار پروانه بره 890 01:06:43,485 --> 01:06:45,422 891 01:06:52,327 --> 01:06:54,431 ‫پروانه 892 01:07:30,465 --> 01:07:32,101 ‫دلاور 893 01:07:33,536 --> 01:07:36,470 ‫زهره‌ام ترکید 894 01:07:36,472 --> 01:07:38,472 ‫همه‌جا دنبالت می‌گشتم 895 01:07:38,474 --> 01:07:41,407 ‫چرا؟ میخوای امروز باهام ‫توی چای‌خونه کار کنی؟ 896 01:07:41,409 --> 01:07:45,311 ‫- نه، نمیتونم ‫- هی، یه‌کم آبنبات برای زکی میخوای؟ 897 01:07:45,313 --> 01:07:48,150 ‫فردا از کابل میریم 898 01:07:49,751 --> 01:07:51,619 ‫داری منو تنها میذاری؟ 899 01:07:51,621 --> 01:07:54,755 ‫این برنامه‌ریزی شده‌ست. ‫کاری از دست من برنمیاد 900 01:07:54,757 --> 01:07:58,893 ‫خواهرم قراره توی ‫مزار شریف ازدواج کنه 901 01:07:58,895 --> 01:08:00,494 ‫من میخوام دوباره برم زندان 902 01:08:00,496 --> 01:08:02,496 ‫یکی رو پیدا کردم که ‫میتونه کمکم کنه، 903 01:08:02,498 --> 01:08:04,731 ‫و باید پول بیشتری جمع کنم ‫تا به نگهبان رشوه بدم 904 01:08:04,733 --> 01:08:06,633 ‫همین امروز میخوام 905 01:08:06,635 --> 01:08:09,802 ‫فقط میری و یه کتک مفصل دیگه ‫میخوری. فکر احمقانه‌ایه! 906 01:08:09,804 --> 01:08:11,639 ‫نمیذارم این دفعه اونجوری شه 907 01:08:11,641 --> 01:08:14,775 ‫- گفتم فکر احمقانه‌ایه ‫- لطفا کمکم کن! 908 01:08:14,777 --> 01:08:16,644 ‫میخوای چیکار کنم؟ 909 01:08:16,646 --> 01:08:19,913 ‫مثل قصه‌های بچه‌گونت، جادو کنم ‫توی دستات پول سبز شه؟ 910 01:08:19,915 --> 01:08:22,615 ‫اینجوری جواب نمیده،‌ پروانه 911 01:08:22,617 --> 01:08:24,585 ‫نمیتونم کمکت کنم 912 01:08:24,587 --> 01:08:28,689 ‫حالا برو به مزار شریف و ‫توی جشن عروسی خوش بگذرون! 913 01:08:28,691 --> 01:08:32,792 ‫شاید یه شوهر هم برای تو پیدا ‫کنن و تموم مشکلاتت حل شه 914 01:08:32,794 --> 01:08:35,229 ‫حداقل تا بعد از عروسی 915 01:08:35,231 --> 01:08:36,666 ‫احمق! 916 01:08:39,802 --> 01:08:41,471 ‫دلاور! 917 01:08:42,538 --> 01:08:44,174 ‫شوزیه 918 01:08:52,682 --> 01:08:54,814 ‫شوزیه 919 01:08:54,816 --> 01:08:56,749 ‫همراه ما بیا 920 01:08:56,751 --> 01:08:59,286 ‫نمیتونم 921 01:08:59,288 --> 01:09:02,424 ‫پدرم تا مزار شریف میاد ‫دنبالم و می‌کُشَتَم! 922 01:09:04,293 --> 01:09:07,297 ‫نمیتونم کابل رو ترک کنم پروانه، اینجوری نه 923 01:09:09,498 --> 01:09:12,233 ‫- بیا، اینو بگیر ‫- نمیتونم پول تو رو قبول کنم 924 01:09:12,235 --> 01:09:14,204 ‫لطفاً بگیرش 925 01:09:17,306 --> 01:09:19,707 ‫برو ملاقات بابات 926 01:09:19,709 --> 01:09:23,777 ‫بهش بگو که دخترش، دختر خوبیه 927 01:09:23,779 --> 01:09:27,450 ‫بهش بگو دلاور اینو گفته 928 01:09:33,723 --> 01:09:36,457 ‫هی دلاور 929 01:09:36,459 --> 01:09:38,591 ‫چیه؟ 930 01:09:38,593 --> 01:09:41,328 ‫تو رو توی اون ساحل که دربارش ‫حرف می‌زدی می‌بینم، 931 01:09:41,330 --> 01:09:43,997 ‫جایی که مهتاب آب رو جلو می‌کشه، 932 01:09:43,999 --> 01:09:45,899 ‫20 سال بعد از امروز 933 01:09:45,901 --> 01:09:49,036 ‫پس فکر نکنم اون‌موقع بشناسمت، آتیش 934 01:09:49,038 --> 01:09:53,242 ‫خب، می‌تونی چندتا سنگ کبود ‫خوشگل با قیمت عالی بهم بفروشی 935 01:09:55,277 --> 01:09:57,347 ‫پس تا ملاقات بعدی 936 01:10:00,348 --> 01:10:02,615 ‫تا ملاقات بعدی 937 01:10:20,669 --> 01:10:22,903 ‫رحمت خدا بر شما باد. ‫شما فاطمه هستید؟ 938 01:10:22,905 --> 01:10:24,104 ‫بله، من فاطمه‌ام 939 01:10:24,106 --> 01:10:27,373 ‫من پسرعموی دومت هستم. محمدعبدل ‫منو از مزار فرستاده 940 01:10:27,375 --> 01:10:29,743 ‫خانواده‌ات رو جمع کن. باید فوراً اینجا رو ترک کنیم 941 01:10:29,745 --> 01:10:33,514 ‫نه، ببینید، قرار نبود ‫به این زودی بیاین! 942 01:10:33,516 --> 01:10:36,050 ‫پسرم رفته بیرون. باید صبر کنیم تا برگرده 943 01:10:36,052 --> 01:10:37,818 ‫یه جنگ در راهه. مگه نشنیدی؟ 944 01:10:37,820 --> 01:10:39,920 ‫باید همین حالا قبل از اینکه ‫جاده‌ها رو ببندن، بریم 945 01:10:39,922 --> 01:10:42,689 ‫باید صبر کنیم تا اون برگرده خونه. ‫باید برای دخترم صبر کنم 946 01:10:42,691 --> 01:10:44,992 ‫پسر؟ دختر؟ بالاخره کدوم؟ 947 01:10:44,994 --> 01:10:46,859 ‫وسایلت رو جمع کن. ‫همین الان راه می‌افتیم! 948 01:10:46,861 --> 01:10:49,762 ‫من بدون پروانه نمیرم. ‫باید صبر کنیم 949 01:10:49,764 --> 01:10:51,765 ‫برو خدا رو شکر کن که تو رو ‫دارم همراه خودم می‌برم، پیرزن 950 01:10:51,767 --> 01:10:53,766 ‫دختره و کودکه ارزش بیشتری دارن 951 01:10:53,768 --> 01:10:55,668 ‫من این همه راه رو برای هیچ و پوچ نیومدم 952 01:10:55,670 --> 01:10:58,105 ‫اگه همین الان نریم، دیگه ‫اصلاً نمیتونیم از اینجا بریم 953 01:10:58,107 --> 01:11:00,640 ‫- بچه‌ام! بدش به من! ‫- بریم! 954 01:11:00,642 --> 01:11:02,544 ‫زکی! ‫زکی! 955 01:11:03,579 --> 01:11:06,113 ‫بچه‌ام رو بده. ‫بدش به من 956 01:11:06,115 --> 01:11:08,285 ‫- نه! بدش به من! ‫- ول کن! ول کن! 957 01:11:23,432 --> 01:11:25,698 ‫- سلام، کوچولو ‫- سلام 958 01:11:25,700 --> 01:11:29,002 ‫با این عصای پیرمردونه کجا میری؟ 959 01:11:29,004 --> 01:11:31,605 ‫این عصا برای بابامه 960 01:11:31,607 --> 01:11:34,577 ‫دارم میرم بهش بدم، توی زندان 961 01:11:35,710 --> 01:11:37,347 ‫متوجهم 962 01:11:38,114 --> 01:11:40,349 ‫ما هم از اونجا رد میشیم 963 01:11:47,522 --> 01:11:49,155 ‫بچه‌ام رو بده! 964 01:11:49,157 --> 01:11:52,693 ‫- بریم! اگه میخوای بچه‌ات رو بهت بدم، با من بیا! ‫زکی! 965 01:11:52,695 --> 01:11:54,728 ‫دخترم اون بیرونه 966 01:11:54,730 --> 01:11:57,131 ‫پس تو دیگه چه احمقی هستی ‫که اونو تنهایی فرستادی بیرون؟ 967 01:11:57,133 --> 01:12:00,033 ‫سوار شو، وگرنه بقیه‌ بچه‌هات ‫رو هم از دست میدی! 968 01:12:00,035 --> 01:12:02,836 ‫نه... ‫بچه‌ام رو بده! 969 01:12:02,838 --> 01:12:04,738 ‫ساکتش کن! 970 01:12:04,740 --> 01:12:06,707 ‫التماست می‌کنم! 971 01:12:06,709 --> 01:12:11,614 ‫صبر کن دخترم بیاد! 972 01:12:58,827 --> 01:13:02,061 ‫بیا، ثریا. باید آتیش روشن کنیم 973 01:13:03,865 --> 01:13:05,666 ‫من دنبال "روشن" می‌گردم 974 01:13:05,668 --> 01:13:08,001 ‫هی! من دنبال روشن می‌گردم 975 01:13:08,003 --> 01:13:11,471 ‫من دنبال روشن می‌گردم ‫من دنبال روشن می‌گردم 976 01:13:11,473 --> 01:13:14,707 ‫من دنبال روشن می‌گردم ‫من دنبال روشن می‌گردم 977 01:13:14,709 --> 01:13:16,909 ‫- درو باز کنین! ‫- از جلوی در برو کنار، بچه‌ی احمق! 978 01:13:16,911 --> 01:13:19,179 ‫- من دنبال روشن می‌گردم! ‫- گورتو گم کن! 979 01:13:19,181 --> 01:13:21,148 ‫- من دنبال روشن می‌گردم! ‫- احمقی؟ 980 01:13:21,150 --> 01:13:22,748 ‫- من دنبال روشن می‌گردم ‫- خفه شو! 981 01:13:22,750 --> 01:13:24,117 ‫اینجا چیکار می‌کنی؟ 982 01:13:24,119 --> 01:13:27,054 ‫چیزی نیست. اون پسر منه 983 01:13:27,056 --> 01:13:29,558 ‫داخل کارت دارن 984 01:13:31,259 --> 01:13:33,193 ‫اون پسر یه‌کم تربیت نیاز داره 985 01:13:33,195 --> 01:13:34,998 ‫این به خودم مربوطه 986 01:13:37,967 --> 01:13:41,768 ‫محض رضای خدا، اینجا چیکار می‌کنی؟ 987 01:13:41,770 --> 01:13:45,238 ‫امروز چهارشنبه‌ست. اومدم ‫پسرعموتون روشن رو ببینم! 988 01:13:45,240 --> 01:13:48,508 ‫یه جنگ شروع شده! 989 01:13:48,510 --> 01:13:50,644 ‫روشن رفته بجنگه 990 01:13:50,646 --> 01:13:54,918 ‫ما از شهر اومدیم که زندان رو از افرادی که ‫حاضر نیستن برامون بجنگن، پاکسازی کنیم 991 01:13:56,151 --> 01:13:57,950 ‫- معلم... ‫- اون زنده‌ست؟ 992 01:13:57,952 --> 01:13:59,619 ‫نمیدونم 993 01:13:59,621 --> 01:14:03,726 ‫اون معلم، پدر منه. ‫من پروانه‌ام، دخترش 994 01:14:04,860 --> 01:14:07,530 ‫کمکش کنید، خواهش می‌کنم 995 01:14:09,764 --> 01:14:12,899 ‫اگه تا قبل از غروب خورشید ‫برنگشتم، از اینجا برو 996 01:14:12,901 --> 01:14:16,670 ‫تا می‌تونی از اینجا دور ‫شو و فرار کن! 997 01:14:16,672 --> 01:14:19,038 ‫نباید بعد از غروب اینجا بمونی. فهمیدی؟ 998 01:14:19,040 --> 01:14:20,573 ‫- ممنونم ‫- فهمیدی؟ 999 01:14:20,575 --> 01:14:22,708 ‫- بله ‫- تا اون‌موقع یه جا مخفی شو 1000 01:14:34,656 --> 01:14:38,758 ‫روزی روزگاری، پسر جوانی ‫به نام سلیمان وجود داشت 1001 01:14:38,760 --> 01:14:41,728 ‫اون می‌دونست که قلبش مقدر ‫شده که به مردمش خدمت کنه، 1002 01:14:41,730 --> 01:14:43,766 ‫ولی وقتش در حال اتمام بود 1003 01:14:52,674 --> 01:14:56,176 ‫ممنون. ‫خیلی ممنون 1004 01:14:56,178 --> 01:14:59,712 ‫- زود باش! سوار ماشین شو! ‫- باید برگردیم دنبال دخترم 1005 01:14:59,714 --> 01:15:02,518 ‫گفتم بیا اینجا. همین حالا! 1006 01:15:03,184 --> 01:15:05,118 ‫ما همراه تو نمیایم 1007 01:15:05,120 --> 01:15:06,920 ‫مامان جان؟ 1008 01:15:06,922 --> 01:15:10,023 ‫تو، بیا اینجا! ‫شنیدی؟ 1009 01:15:10,025 --> 01:15:13,795 ‫گفتم بیا اینجا! 1010 01:15:14,996 --> 01:15:17,799 ‫همین الان بیا! 1011 01:15:18,933 --> 01:15:22,668 ‫ما همراه تو نمیایم. ‫فقط از اینجا برو 1012 01:15:22,670 --> 01:15:26,006 ‫سوار ماشین شو. ‫همین حالا سوار ماشین شو 1013 01:15:26,008 --> 01:15:28,144 ‫مامان جان! 1014 01:15:32,647 --> 01:15:35,817 ‫سلیمان! ‫سلیمان! 1015 01:15:37,352 --> 01:15:39,688 ‫شجاع باش، سلیمان 1016 01:16:30,172 --> 01:16:31,938 ‫فرار کن، ثریا 1017 01:16:31,940 --> 01:16:34,140 ‫- زکی رو ببر و فرار کن! ‫- مامان! 1018 01:16:34,142 --> 01:16:36,178 ‫برو! فرار کن! 1019 01:16:40,848 --> 01:16:44,886 ‫تو...بذار...ما...بریم 1020 01:16:55,464 --> 01:16:57,363 ‫درو باز کن 1021 01:16:57,365 --> 01:16:58,832 ‫اون چیه رو دوشت؟ 1022 01:16:58,834 --> 01:17:02,639 ‫اون مرده. میخوام بذارمش کنار بقیه. ‫درو باز کن. بذار رد شم 1023 01:17:17,452 --> 01:17:19,152 ‫- حرکت کنین، حرکت کنین! ‫- وایسا! 1024 01:17:19,154 --> 01:17:22,722 ‫- همگی صف بکشین. همگی! ‫- وایسا! 1025 01:17:22,724 --> 01:17:24,291 ‫گفتم وایسا! 1026 01:17:24,293 --> 01:17:26,460 ‫بزودی هوا تاریک میشه 1027 01:17:26,462 --> 01:17:29,061 ‫رزاق؟ 1028 01:17:29,063 --> 01:17:31,064 ‫رزاق؟ ‫رزاق؟ 1029 01:17:42,443 --> 01:17:44,411 ‫سلیمان 1030 01:17:44,413 --> 01:17:46,683 ‫سلیمان 1031 01:17:47,215 --> 01:17:48,481 ‫آینه می‌درخشه! 1032 01:17:48,483 --> 01:17:50,820 ‫باهاش چشم‌های پلنگ‌ها رو کور کن! 1033 01:18:03,132 --> 01:18:06,233 ‫تور به دام می‌اندازه! ‫پرتش کن به طرف اونا! 1034 01:18:06,235 --> 01:18:08,705 1035 01:18:43,571 --> 01:18:46,038 ‫رزاق! ‫رزاق! 1036 01:18:46,040 --> 01:18:48,874 ‫رزاق! من اومدم دنبال پدرم 1037 01:18:48,876 --> 01:18:50,780 ‫اومدم دنبال بابام! 1038 01:18:51,413 --> 01:18:53,913 ‫بذارش زمین 1039 01:18:53,915 --> 01:18:56,017 ‫گفتم بذارش زمین 1040 01:19:01,389 --> 01:19:04,024 ‫می‌بینی داره چه اتفاقی می‌افته؟ 1041 01:19:04,026 --> 01:19:07,260 ‫کجا می‌بریش؟ ‫کی اون بیرونه؟ 1042 01:19:07,262 --> 01:19:09,863 ‫اونطرف و نگاه کن، نمی‌تونی؟ 1043 01:19:09,865 --> 01:19:12,034 ‫فقط یه نفره. چه اهمیتی داره؟ 1044 01:19:15,838 --> 01:19:18,438 ‫برو 1045 01:19:18,440 --> 01:19:20,239 ‫برو 1046 01:19:20,241 --> 01:19:22,175 ‫برو، مگر اینکه بخوای منو بکشی! 1047 01:19:25,880 --> 01:19:28,547 ‫تا آخرین نفسم... 1048 01:19:28,549 --> 01:19:32,551 ‫جیغ میزنم و نفرینت می‌کنم 1049 01:19:32,553 --> 01:19:34,257 ‫برو! 1050 01:19:37,491 --> 01:19:40,329 ‫تو دیوونه‌ای. ‫دیوونه 1051 01:19:41,929 --> 01:19:44,166 ‫برام مهم نیست همینجا بمیری 1052 01:19:44,599 --> 01:19:45,931 ‫بمیر 1053 01:20:09,590 --> 01:20:11,360 ‫سلیمان 1054 01:20:12,427 --> 01:20:14,030 ‫سلیمان 1055 01:20:15,230 --> 01:20:16,496 ‫سلیمان 1056 01:20:23,672 --> 01:20:26,107 ‫من نیومدم تو رو بکشم 1057 01:20:36,919 --> 01:20:38,652 ‫سلیمان! 1058 01:20:38,654 --> 01:20:40,386 ‫با داستانت آرومش کن، 1059 01:20:40,388 --> 01:20:43,189 ‫همونی که مامان جان ‫دربارش حرف نمی‌زنه! 1060 01:20:43,191 --> 01:20:44,623 ‫براش تعریف کن 1061 01:20:44,625 --> 01:20:46,525 ‫سلیمان! 1062 01:20:46,527 --> 01:20:48,528 ‫اسم من سلیمانه 1063 01:20:48,530 --> 01:20:50,630 ‫براش تعریف کن چه اتفاقی افتاد 1064 01:20:50,632 --> 01:20:53,300 ‫داستانت رو براش تعریف کن 1065 01:20:53,302 --> 01:20:54,667 ‫اسم من سلیمانه 1066 01:20:54,669 --> 01:20:56,970 ‫مادرم یه نویسنده‌ست 1067 01:20:56,972 --> 01:20:58,704 ‫و پدرم یه معلمه 1068 01:20:58,706 --> 01:21:02,242 ‫و خواهرام همیشه ‫باهم دعوا می‌کنن! 1069 01:21:02,244 --> 01:21:04,644 ‫یک روز یه اسباب‌بازی ‫توی خیابون پیدا کردم 1070 01:21:04,646 --> 01:21:06,613 ‫برش داشتم 1071 01:21:06,615 --> 01:21:08,347 ‫اون منفجر شد! 1072 01:21:10,052 --> 01:21:12,685 ‫یادم نیست بعدش چه اتفاقی افتاد 1073 01:21:12,687 --> 01:21:14,487 ‫چون اون پایانش بود! 1074 01:21:14,489 --> 01:21:17,524 ‫داره جواب میده، سلیمان! ‫براش تعریف کن، تعریف کن! 1075 01:21:17,526 --> 01:21:20,060 ‫اسم من سلیمانه 1076 01:21:20,062 --> 01:21:22,028 ‫مادرم یه نویسنده‌ست 1077 01:21:22,030 --> 01:21:24,264 ‫و پدرم یه معلمه 1078 01:21:24,266 --> 01:21:27,199 ‫و خواهرام همیشه ‫باهم دعوا می‌کنن! 1079 01:21:27,201 --> 01:21:28,734 ‫یک روز یه اسباب‌بازی ‫توی خیابون پیدا کردم 1080 01:21:28,736 --> 01:21:31,237 ‫برش داشتم 1081 01:21:31,239 --> 01:21:32,474 ‫اون منفجر شد! 1082 01:21:39,313 --> 01:21:41,116 ‫اون پایانش بود! 1083 01:21:42,483 --> 01:21:44,053 ‫اسم من سلیمانه 1084 01:21:46,021 --> 01:21:47,487 ‫مادرم یه نویسنده‌ست 1085 01:21:47,489 --> 01:21:49,588 ‫یک روز یه اسباب‌بازی ‫توی خیابون پیدا کردم 1086 01:21:49,590 --> 01:21:51,291 ‫و پدرم یه معلمه 1087 01:21:51,293 --> 01:21:54,327 ‫- برش داشتم! ‫- و خواهرام همیشه باهم دعوا می‌کنن! 1088 01:21:54,329 --> 01:21:55,761 ‫اون منفجر شد! 1089 01:21:55,763 --> 01:21:57,697 ‫یک روز یه اسباب‌بازی ‫توی خیابون پیدا کردم 1090 01:21:57,699 --> 01:22:00,033 ‫یادم نیست بعدش چه اتفاقی افتاد 1091 01:22:00,035 --> 01:22:02,167 ‫برش داشتم 1092 01:22:02,169 --> 01:22:04,306 ‫چون اون پایانش بود! 1093 01:22:07,342 --> 01:22:09,341 ‫فیل تغییر کرد! 1094 01:22:09,343 --> 01:22:11,744 ‫اون کیسه‌ی دانه‌ها رو ‫از مرکز کوه برداشت 1095 01:22:11,746 --> 01:22:14,314 ‫و به سلیمان پس داد! 1096 01:22:14,316 --> 01:22:17,316 ‫سلیمان به روستاش برگشت 1097 01:22:17,318 --> 01:22:20,552 ‫همه می‌رقصیدن و می‌خوندن 1098 01:22:20,554 --> 01:22:23,124 ‫و می‌خندیدن و می‌خوردن! 1099 01:22:30,565 --> 01:22:32,233 ‫رزاق؟ 1100 01:22:38,473 --> 01:22:39,738 ‫بابا؟ 1101 01:22:39,740 --> 01:22:42,377 ‫بابا! اون زنده‌ست؟ 1102 01:22:43,779 --> 01:22:47,279 ‫این خون اون نیست. ‫اون زنده‌ست 1103 01:23:07,701 --> 01:23:10,470 ‫همین حالا از اینجا برو بچه، برو 1104 01:23:10,472 --> 01:23:13,142 ‫با نهایت سرعت برو 1105 01:24:16,838 --> 01:24:18,637 ‫اون ماهه 1106 01:24:25,847 --> 01:24:27,483 ‫ثریا 1107 01:24:28,415 --> 01:24:31,618 ‫ث...ثر...ثریا! 1108 01:24:31,620 --> 01:24:33,853 ‫- مامان؟ ‫- ثریا! 1109 01:24:33,855 --> 01:24:36,221 ‫ثـُ... 1110 01:24:40,829 --> 01:24:45,134 ‫ما سرزمینی هستیم که مردمانش ‫بزرگ‌ترین گنجینه‌ش هستن! 1111 01:24:49,504 --> 01:24:53,509 ‫ما در سر راه امپراتوری‌هایی هستیم ‫که با یکدیگر در حال جنگ هستن! 1112 01:24:55,843 --> 01:24:57,480 ‫پَر... 1113 01:24:59,513 --> 01:25:01,449 ‫پروانه 1114 01:25:03,218 --> 01:25:07,554 ‫ما یک سرزمین ازهم‌گسیخته ‫در کوه‌های "هندوکش" هستیم، 1115 01:25:07,556 --> 01:25:11,126 ‫سوزانده‌شده توسط چشم‌های ‫سوزانِ صحراهای شمالی، 1116 01:25:12,427 --> 01:25:16,598 ‫سنگ‌آهک‌های سیاه درمقابل ‫قله‌های یخ 1117 01:25:18,200 --> 01:25:21,667 ‫ما "آریانا"یی هستیم، 1118 01:25:21,669 --> 01:25:24,606 ‫سرزمین نجیب‌زادگان 1119 01:25:25,973 --> 01:25:29,609 ‫کلماتت را بلند کن، نه صدایت را 1120 01:25:29,611 --> 01:25:32,811 ‫ این باران است که گل‌ها را رشد می‌دهد، 1121 01:25:32,813 --> 01:25:35,217 ‫ نه رعد و برق 1122 01:25:35,370 --> 01:25:45,370 ‫ترجمه و زیرنویس: علیرضا ابراهیمی 1123 01:25:45,570 --> 01:26:00,570 برای دریافت زیرنویس فارسی بهترین فیلم و سریال‌های @CannibalSubs :روز دنیا، به کانال تلگرام بپیوندید 1124 01:26:00,870 --> 01:26:10,870 ‫ ارائه‌ای از وبسایت رسانه کوچک ‫ LiLMeDiA.TV 1125 01:26:11,870 --> 01:26:21,870 ‫کانال آخرین زیرنویس‌های تیم ترجمه‌ی رسانه کوچک @LiLMediaSub 1126 01:27:52,053 --> 01:27:57,090 1127 01:27:57,092 --> 01:28:02,561 1128 01:28:02,563 --> 01:28:07,600 1129 01:28:07,602 --> 01:28:11,572 1130 01:28:12,906 --> 01:28:17,909 1131 01:28:17,911 --> 01:28:23,448 1132 01:28:23,450 --> 01:28:28,421 1133 01:28:28,423 --> 01:28:32,758 1134 01:28:32,760 --> 01:28:37,997 1135 01:28:37,999 --> 01:28:43,069 1136 01:28:43,071 --> 01:28:46,405 1137 01:28:46,407 --> 01:28:48,474 1138 01:28:48,476 --> 01:28:54,482 1139 01:29:15,102 --> 01:29:20,573 1140 01:29:20,575 --> 01:29:25,744 1141 01:29:25,746 --> 01:29:30,983 1142 01:29:30,985 --> 01:29:34,522 1143 01:29:35,990 --> 01:29:41,127 1144 01:29:41,129 --> 01:29:46,565 1145 01:29:46,567 --> 01:29:50,802 1146 01:29:50,804 --> 01:29:55,740 1147 01:29:55,742 --> 01:30:01,146 1148 01:30:01,148 --> 01:30:06,219 1149 01:30:06,221 --> 01:30:09,521 1150 01:30:09,523 --> 01:30:11,490 1151 01:30:11,492 --> 01:30:17,563 1152 01:30:17,565 --> 01:30:22,835 1153 01:30:22,837 --> 01:30:25,671 1154 01:30:25,673 --> 01:30:28,106 1155 01:30:28,108 --> 01:30:33,112 1156 01:30:33,114 --> 01:30:36,114 1157 01:30:36,116 --> 01:30:40,051 1158 01:30:40,053 --> 01:30:42,755 1159 01:30:42,757 --> 01:30:47,792 1160 01:30:47,794 --> 01:30:52,864 1161 01:30:52,866 --> 01:30:56,135 1162 01:30:56,137 --> 01:30:58,237 1163 01:30:58,239 --> 01:31:04,079