1 00:00:19,000 --> 00:00:29,000 ترجمه و زيرنويس: آرش فروتن arash.foroutan@gmail.com 2 00:00:30,000 --> 00:00:35,000 ترجمه شنیداری دوبله انگلیسی فیلم قهرمان © Thursday, April 28, 2016 3 00:00:39,400 --> 00:00:42,420 انسانها به دلایل متعددی دست از جانشان می کشند 4 00:00:45,408 --> 00:00:48,800 برای دوستی، برای عشق، برای یک هدف 5 00:00:51,486 --> 00:00:55,000 ...و مردم به دلایل مشابهی می کشند 6 00:00:58,250 --> 00:01:01,900 پیش از آنکه چین کشوری بزرگ و توانمند باشد به هفت سرزمین در حال جنگ تقسیم شده بود 7 00:01:03,800 --> 00:01:09,100 در قلمرو پادشاهی "کین" فرمانروایی بی رحم حکمرانی می کرد. او آرزو داشت کشور را متحد کند 8 00:01:10,894 --> 00:01:14,900 تا یک بار و برای همیشه به جنگ پایان دهد 9 00:01:17,041 --> 00:01:20,975 این هدفی بود که در خون دشمنانش غوطه ور بود 10 00:01:24,700 --> 00:01:27,400 ...در هر جنگی قهرمانانی در هر دو طرف وجود دارند 11 00:01:30,200 --> 00:01:35,500 «قــــهــرمان» 12 00:01:40,000 --> 00:01:42,400 پادشاهی کین 13 00:02:14,134 --> 00:02:17,719 وقتی که سنم خیلی کم بود یتیم شدم و هیچ وقت اسمی برام انتخاب نشد 14 00:02:17,804 --> 00:02:19,805 بنابراین مردم من رو "بی نام" صدا می کردن 15 00:02:19,889 --> 00:02:22,975 از اونجایی که خانواده ای نداشتم خودم رو وقف یادگیری شمشیر کردم 16 00:02:23,059 --> 00:02:26,770 و ده سال وقت صرف کامل کردن مهارت شمشیر زنیم کردم 17 00:02:26,855 --> 00:02:29,273 حالا، شاه شخصاً من رو به دربار احضار کرده 18 00:02:29,357 --> 00:02:32,776 چون کاری که انجام دادم قلمرو پادشاهی رو متحیر کرده 19 00:02:38,000 --> 00:02:41,200 کاخ شاه 20 00:03:07,520 --> 00:03:09,021 ...به دستور اعليحضرت 21 00:03:09,105 --> 00:03:13,609 تمام شب رو در سفر بودیم تا جنگجو رو به اینجا بیاریم 22 00:03:30,000 --> 00:03:33,000 "اسکای"، "اسنو" و "بروکن سورد" 23 00:03:33,200 --> 00:03:38,000 "به مدت ده سال، این سه آدمکش اهل "ژائو 24 00:03:38,100 --> 00:03:41,678 تلاش کرده بودند جان اعلیحضرت را بگیرند 25 00:03:41,763 --> 00:03:45,641 و مانع این شده بودند که ایشان حتی یک شب را با خیال راحت بخوابند 26 00:03:46,601 --> 00:03:49,811 امروز متوجه شدیم که جنگجوی بی نام 27 00:03:49,896 --> 00:03:52,189 توانست به تنهایی این سه آدمکش را شکست دهد 28 00:03:52,273 --> 00:03:57,861 بنابراین حالا پادشاه ما می توانند یک بار دیگر بدون نگرانی بخوابند 29 00:03:57,946 --> 00:04:00,239 درباریان به اعلیحضرت تبریک می گویند 30 00:04:00,323 --> 00:04:05,244 درباریان به اعلیحضرت تبریک می گویند 31 00:04:17,799 --> 00:04:20,467 به دستور اعلیحضرت جنگجو را احضار کنيد 32 00:04:57,463 --> 00:04:58,922 وقتی وارد کاخ شدی 33 00:04:59,007 --> 00:05:00,757 در فاصله ی صد قدمی تخت پادشاه می مونی 34 00:05:00,842 --> 00:05:02,926 وگرنه بدون هیچ پرسشی کشته خواهی شد 35 00:05:03,011 --> 00:05:05,012 لطفاً اینُ فراموش نکن 36 00:05:34,042 --> 00:05:35,500 برای ده سال 37 00:05:35,585 --> 00:05:38,587 هيچ کسی تا فاصله صد قدمی این تخت نيومده بود 38 00:05:38,671 --> 00:05:41,923 ميدونی چرا؟ - چون آدمکشها همه جا بودن - 39 00:05:42,508 --> 00:05:43,550 درسته 40 00:05:43,634 --> 00:05:46,053 من به هیچکسی تو ده سال گذشته اعتماد نکردم 41 00:05:46,137 --> 00:05:49,514 ما به شما برای از بین بردن این شر بسیار مدیونیم 42 00:05:49,599 --> 00:05:51,850 حالا پاداشت رو بگیر 43 00:05:51,934 --> 00:05:54,978 من چیزی نمی خوام اعلیحضرت 44 00:05:55,063 --> 00:05:57,814 طبق قوانين ما باید به تو پاداش داده بشه 45 00:06:03,654 --> 00:06:06,782 ...نيزه نقره ای اسکای 46 00:06:07,784 --> 00:06:12,162 صدها جنگجوی شجاع کین رو زخمی کرد 47 00:06:13,206 --> 00:06:14,247 حکم من رو اعلام کنید 48 00:06:14,332 --> 00:06:17,542 فرمان اعلیحضرت اعلام می دارد، هر کس که اسکایِ آدمکش را بکشد 49 00:06:17,627 --> 00:06:20,837 با هزار قطعه طلا و در اختیار گرفتن هزار مستخدم پاداش داده خواهد شد 50 00:06:20,922 --> 00:06:24,591 و می تواند تا فاصله بیست قدمی اعلیحضرت پیش رود و با ایشان بنوشد 51 00:06:39,482 --> 00:06:42,859 طبق گفته ی خبرچین هام تو از اهالی کین هستی 52 00:06:42,944 --> 00:06:45,654 خادم بی نام حقیر شما فرماندار"لان منگ" ـه 53 00:06:45,738 --> 00:06:50,408 صرفاً یک فرماندار! با اختیارات در محدوده ای که بزرگتر از ده مایل مربع نیست 54 00:06:50,892 --> 00:06:53,577 ...این پايين رتبه ترين مقام در حوزه قدرت ماست 55 00:06:53,662 --> 00:06:56,998 چطور تونستی بر سه قاتل مرگبار از ژائو غلبه کنی؟ 56 00:06:57,082 --> 00:06:58,542 یکی یکی 57 00:06:58,626 --> 00:07:00,502 برام تعریف کن فرماندار 58 00:07:00,586 --> 00:07:04,464 اعلیحضرت، بروکن سورد و اسنو عاشق هم بودن 59 00:07:04,549 --> 00:07:05,924 میدونم 60 00:07:06,008 --> 00:07:07,676 ...الان سه ساله که 61 00:07:07,760 --> 00:07:09,344 اونها حتی یک کلمه هم حرف نزدند... 62 00:07:09,429 --> 00:07:11,847 حتی یک کلمه؟ چرا؟ 63 00:07:11,931 --> 00:07:15,851 چون اسنو یک شب با اسکای عشق بازی کرد 64 00:07:15,935 --> 00:07:17,978 بروکن سورد از این ماجرا سخت دلگیر شد 65 00:07:18,062 --> 00:07:20,647 چرا این خبرها به من داده نشد؟ 66 00:07:20,731 --> 00:07:23,900 کشف کردن راز اونا خیلی پیچیده بود 67 00:07:25,736 --> 00:07:28,238 ...برای دعوا راه انداختن بین عاشق ها 68 00:07:28,322 --> 00:07:30,649 لازم بود اسکای رو بکشم... 69 00:07:31,033 --> 00:07:34,161 روشی که استفاده کردی رو درک می کنم 70 00:07:34,245 --> 00:07:35,912 شما خردمند هستید، سروم 71 00:07:35,997 --> 00:07:38,373 خب، چطوری شکستش دادی؟ 72 00:07:39,500 --> 00:07:40,542 شمشير 73 00:07:42,378 --> 00:07:46,131 در لان منگ وظیفه ی منه که جنایتکارها رو دستگیر کنم 74 00:07:46,215 --> 00:07:50,177 در پنجمین روز از ماه ژوئن، شنیدم که اسکای تو یه خانه شطرنج‌ـه 75 00:07:50,303 --> 00:07:51,720 ...فهمیدم که 76 00:07:51,804 --> 00:07:55,631 عاشق شطرنج‌ و موسیقیه و زیاد میاد اونجا... 77 00:08:14,243 --> 00:08:16,828 سربازای زبده ی گارد کین 78 00:08:16,913 --> 00:08:20,040 همونطور که خودت می بینی، تو بازداشتی 79 00:08:20,124 --> 00:08:23,710 شانسی نداری. سلاحت رو نشون بده و تسلیم شو 80 00:10:01,058 --> 00:10:03,018 وایستا 81 00:10:11,360 --> 00:10:13,945 یه مقام محلی اینجا چی میخواد؟ 82 00:10:14,030 --> 00:10:15,964 تو توی ناحیه ی منی 83 00:10:16,200 --> 00:10:17,165 خب؟ 84 00:10:17,450 --> 00:10:21,369 تو یه مجرم تحت تعقیبی اینجا هستم تا دستگیرت کنم 85 00:11:57,216 --> 00:12:01,010 آقا، امکانش هست لطف کنید و دوباره برامون بنوازید؟ 86 00:12:26,203 --> 00:12:29,824 هنرهای رزمی و موسیقی اصول مشابهی دارن 87 00:12:29,908 --> 00:12:35,028 هر دو، هنر کشمکش با هارمونی پیچیده و نوای گمراه کننده اند 88 00:12:35,212 --> 00:12:39,499 برای زمانی طولانی روبروی همدیگه ایستادیم 89 00:12:39,584 --> 00:12:41,676 هيچکدوم از ما حرکتی نکرد 90 00:12:41,761 --> 00:12:46,264 در حالی که مبارزه در اعماق ذهنهامون در جریان بود 91 00:15:35,100 --> 00:15:36,684 شمشیرت بُرنده‌ست 92 00:15:39,688 --> 00:15:43,858 من از اینکه همه جای سرزمینمون رو می شناسم به خودم افتخار می کنم 93 00:15:43,943 --> 00:15:45,910 ...با اين حال نمی دونستم 94 00:15:46,095 --> 00:15:49,530 در ناحیه کوچیک لان منگ استعدادهایی مثل تو وجود داره... 95 00:15:54,370 --> 00:15:56,162 بروکن سورد 96 00:15:57,873 --> 00:15:59,540 فلايینگ اسنو 97 00:15:59,625 --> 00:16:01,125 :به فرمان اعلیحضرت 98 00:16:01,210 --> 00:16:05,330 بروکن سورد و فلايینگ اسنو همیشه با هم کار کرده اند؛ 99 00:16:05,414 --> 00:16:07,983 ...ایشان که هر دوی آنها را از بین برده اند 100 00:16:08,067 --> 00:16:11,302 با ده هزار قطعه طلا و در اختیار گرفتن پنج هزار... مستخدم خانگی پاداش داده می شوند 101 00:16:11,387 --> 00:16:14,847 ده قدم به جلو بیایید و با اعلیحضرت بنوشید 102 00:16:25,067 --> 00:16:28,653 بروکن سورد و اسنو سه سال پیش به ما حمله کردن 103 00:16:28,737 --> 00:16:32,073 سه هزار سرباز نتونستن جلوشون رو بگیرن 104 00:16:33,867 --> 00:16:40,123 از اون موقع من این تالار بزرگ رو خالی کردم تا جایی برای مخفی شدن وجود نداشته باشه 105 00:16:41,125 --> 00:16:43,960 ميخوای بگی که شمشیر تو سریعتر از مال اوناست؟ 106 00:16:44,044 --> 00:16:46,045 نه، سرورم 107 00:16:48,298 --> 00:16:50,758 پس چطور تونستی بر اونها غلبه کنی؟ 108 00:16:58,100 --> 00:17:03,020 من با پوشیدن لباس اهالی ژائو تغییر قیافه دادم و رفتم تو قلمرو خودشون دنبالشون بگردم 109 00:17:03,855 --> 00:17:09,777 شايعه شده بود که اونها تو يه مدرسه کوچیک خوشنویسی مخفی شدن 110 00:17:10,362 --> 00:17:13,573 من دقیقاً همون موقعی که سربازای اعلیحضرت به اونجا نزدیک شده بودن رسیدم 111 00:17:13,657 --> 00:17:16,325 مردم از ترس فرار کرده بودن 112 00:17:16,410 --> 00:17:19,162 فقط دانش آموزا و استادشون مونده بودن 113 00:17:19,246 --> 00:17:22,373 چرا بايد در همچین زمانی بیای اینجا؟ 114 00:17:22,458 --> 00:17:25,001 تو کی هستی؟ 115 00:17:25,085 --> 00:17:26,312 من اهل ژائو هستم 116 00:17:26,396 --> 00:17:31,424 آخرین آرزوی پدرم این بود که یکی از طومارهای مدرسه شما رو داشته باشه. اومدم که یکی ازتون بگیرم 117 00:17:31,508 --> 00:17:36,220 مدرسه ما آخرین روزهاش رو می گذرونه آقا 118 00:17:36,305 --> 00:17:38,973 خب، دنبال هنر کی هستی؟ 119 00:17:39,058 --> 00:17:41,100 استاد بروکن سورد 120 00:17:41,185 --> 00:17:44,020 قدرت بروکن سورد بلافاصله بر من آشکار شد 121 00:17:44,104 --> 00:17:47,540 ...گفته می شد که مهارت هاش در هنرهای رزمی 122 00:17:47,725 --> 00:17:49,493 ریشه در خوشنویسی اون دارن... 123 00:17:49,778 --> 00:17:54,322 پس برای کشف شمشیرزن اول باید در مورد هنرمند یاد می گرفتم 124 00:17:55,699 --> 00:17:57,867 دنبال چه نشانی هستی؟ - "شمشیر" - 125 00:18:01,497 --> 00:18:04,248 مهمان محترم من به شمشیر علاقه دارن؟ 126 00:18:05,209 --> 00:18:08,127 فقط دارم آخرین آرزوی پدرم رو برآورده می کنم 127 00:18:17,930 --> 00:18:19,898 چه اندازه ای؟ 128 00:18:20,152 --> 00:18:21,252 هشت فوت [دو و نیم متر] 129 00:18:21,266 --> 00:18:24,435 برای اون به جوهر قرمز نیاز میشه 130 00:18:24,520 --> 00:18:28,648 استاد تقاضا کردن تا یه مقدار از جوهر قرمز شما رو استفاده کنن 131 00:18:33,245 --> 00:18:35,980 استاد مایل اند مقداری جوهر قرمز از خانم قرض بگیرن 132 00:18:42,704 --> 00:18:45,164 خانم صِدام رو شنیدن؟ 133 00:18:45,249 --> 00:18:48,243 ایشون تقاضای استفاده از جوهر قرمز شما رو دارن 134 00:18:50,712 --> 00:18:52,713 بهش بگو منتظرم تا خودش ازم بخواد 135 00:19:05,587 --> 00:19:09,031 شاگردتون با احترام تقاضای مقداری جوهر قرمز می کنه 136 00:19:36,842 --> 00:19:39,927 بروکن سورد حتی شروع به نوشتن طومار هم نکرده بود 137 00:19:40,053 --> 00:19:44,098 وقتی که سربازای اعليحضرت به دروزاه های شهر رسيدن 138 00:20:30,437 --> 00:20:32,104 آمـــــاده 139 00:20:52,834 --> 00:20:53,918 بکشـــيد 140 00:20:56,505 --> 00:20:59,023 ارتش اعليحضرت هرگز جنگی رو نباخته بود 141 00:20:59,107 --> 00:21:05,061 چون اونها هیچوقت دشمنشون رو دست کم نمی گیرن تاکتیک های اونها درخشانه 142 00:21:05,345 --> 00:21:07,598 و کماندارانشون بی نظیراند 143 00:21:07,983 --> 00:21:13,521 هر جا که میرن، آوازه‌شون زودتر از خودشون میرسه 144 00:21:25,826 --> 00:21:28,828 توفان، توفان، توفان 145 00:22:12,622 --> 00:22:15,082 ...دانش آموزا، به یاد داشته باشین 146 00:22:15,167 --> 00:22:17,793 ...تیرهای کین نیرومند اند... 147 00:22:17,878 --> 00:22:21,499 ...اونا ممکنه دنیای ما رو به کلی ویران کنن... 148 00:22:21,548 --> 00:22:24,592 اما هیچوقت نمی تونن کلمات... نوشته شده ی ما رو پاک کنن 149 00:22:25,594 --> 00:22:26,844 ...پس امروز 150 00:22:26,928 --> 00:22:31,724 همه ی شما گوهر واقعی هنر اسرار آمیزمان... را یاد خواهید گرفت 151 00:22:58,710 --> 00:23:01,629 توفان، توفان، توفان 152 00:23:21,650 --> 00:23:24,110 دانش آموزای ژائویی از جاشون تکون نخوردن؟ 153 00:23:24,194 --> 00:23:26,404 نه، اونا روح بزرگی دارن 154 00:23:26,488 --> 00:23:29,240 تو کلمه ی "شمشیر" رو خواستی ویژگی اون چی بود؟ 155 00:23:29,324 --> 00:23:32,201 نوزده روش برای کشیدن این کاراکتر وجود داره 156 00:23:32,285 --> 00:23:36,831 چیزی که من از بروکن سورد خواستم استفاده از شیوه ی بیستم بود 157 00:23:36,915 --> 00:23:39,349 ...خوشنویس و شمشیرزن 158 00:23:39,433 --> 00:23:40,975 روح مشترکی دارن... 159 00:23:41,336 --> 00:23:45,297 بيستمين روش نوشتن شمشیر تمام رموز اون رو برام آشکار کرد 160 00:23:45,382 --> 00:23:48,759 نوزده روش و یک نشان 161 00:23:48,844 --> 00:23:53,389 عجیب نیست که چرا مردم نمی تونن با هم ارتباط برقرار کنن 162 00:23:53,473 --> 00:23:55,916 ...وقتی هر 6 پادشاهی رو فتح کنم 163 00:23:55,926 --> 00:23:57,643 و بقیه ی شورشی ها رو هم سرکوب کنم... 164 00:23:57,727 --> 00:24:01,730 باید به هرج و مرجی که این سرزمین رو اینقدر جدا از هم نگه داشته پایان بدم 165 00:24:01,857 --> 00:24:05,024 يک زبان واحد ما رو متحد نگه می داره، ها؟ 166 00:24:05,360 --> 00:24:08,011 میخواید بیشتر از قلمروهای متخاصم رو فتح کنید؟ 167 00:24:08,196 --> 00:24:09,980 خیلی فراتر از اونها خواهم رفت 168 00:24:09,985 --> 00:24:12,575 ...قصد دارم سلسله ای بوجود بیارم که گستره ی اون 169 00:24:12,659 --> 00:24:15,870 به تمام چهار گوشه ی این سرزمین برسه... 170 00:24:51,448 --> 00:24:52,990 خانم اسنو؟ 171 00:24:53,074 --> 00:24:56,327 کجا داری میری؟ - میرم که حمله رو دفع کنم - 172 00:24:56,411 --> 00:24:58,871 ما بهت احتیاج نداریم. برگرد 173 00:24:58,955 --> 00:25:01,291 کماندارهای کين کشنده اند 174 00:25:01,375 --> 00:25:05,044 راحت نیست بخواید تنهایی جلوشون مقاومت کنید 175 00:25:29,611 --> 00:25:32,613 توفان، توفان، توفان 176 00:27:13,982 --> 00:27:15,900 کارت خیلی خوب بود 177 00:27:16,004 --> 00:27:17,985 بانو اسنو خیلی بهتر هستن 178 00:27:18,012 --> 00:27:21,280 تو نیومدی اینجا که طومار سفارش بدی 179 00:27:22,349 --> 00:27:23,432 اینطور نیست؟ 180 00:27:23,516 --> 00:27:27,061 میخوام یه چیزی رو بهتون نشون بدم، بانوی محترم 181 00:27:28,680 --> 00:27:30,981 لطفاً نيمه شب من رو در کتابخونه ملاقات کنید 182 00:27:38,740 --> 00:27:42,042 چقدر زیبا - مثل مبارزه ات با شمشیر - 183 00:27:42,126 --> 00:27:44,203 ولی شما که فرصت نداشتید اونو ببینید 184 00:27:44,287 --> 00:27:47,164 بدون اون این پارچه نوشته نمی شد 185 00:27:48,541 --> 00:27:50,709 چيزی دارم که میخوام نشونتون بدم 186 00:27:50,794 --> 00:27:52,878 لطفاً نيمه شب من رو در کتابخونه ملاقات کنید 187 00:27:53,797 --> 00:27:56,340 ...وقتی که صد هزار سرباز ارتش کین 188 00:27:56,424 --> 00:27:58,419 در حال آماده شدن برای حمله ی بعدی بودن... 189 00:27:58,519 --> 00:28:01,446 من تمام شب داشتم به اون نوشته نگاه می کردم 190 00:28:01,431 --> 00:28:06,433 به این امید که راز مهارت های بروکن سورد رو پیدا کنم 191 00:28:17,028 --> 00:28:21,597 میخوای بگی که اين خوشنویسی رمز و راز شمشيرزنی رو نشون میده؟ 192 00:28:21,681 --> 00:28:23,883 اما من هیچ چيز غير معمولی اینجا نمی ببينم 193 00:28:24,654 --> 00:28:27,105 قلم مو و شمشیر با هم ارتباط ذاتی دارن 194 00:28:27,189 --> 00:28:30,791 راز اونا فقط بر کسانی که ارتباط بینشون رو درک کنن آشکار میشه 195 00:28:31,118 --> 00:28:34,086 داری میگی که تو می تونی بفهمی؟ - نه کاملاً، نه - 196 00:28:34,370 --> 00:28:38,357 پس بگو ببینم، چطوری تونستی اونها رو به مبارزه بطلبی؟ 197 00:28:49,519 --> 00:28:52,855 پس اسکای با شمشير تو مرد؟ - درسته - 198 00:28:55,650 --> 00:28:58,652 تو کی هستی؟ چرا اینجایی؟ 199 00:28:59,237 --> 00:29:02,773 من از اهالی کين هستم پيامی از طرف اسکای دارم 200 00:29:02,857 --> 00:29:03,907 بگو 201 00:29:03,992 --> 00:29:08,245 اسکای همیشه بدون هیچ تعهد و مسئولیتی زندگی کرده 202 00:29:08,329 --> 00:29:11,081 فقط يه زن بود که قلبش رو لمس کرد 203 00:29:11,166 --> 00:29:13,792 کی؟ - فلايینگ اسنو - 204 00:29:25,221 --> 00:29:28,640 اون [اسکای] گفت که اسنو انتقام مرگ غیر منتظره اش رو می گیره 205 00:29:38,568 --> 00:29:42,829 اگه با مبارزه موافقید، فردا من رو در اردوگاه ارتش کین ملاقات کنید 206 00:31:46,946 --> 00:31:48,322 !دیگه برو 207 00:31:53,953 --> 00:31:55,495 !برو 208 00:32:21,397 --> 00:32:23,148 می دونم ما رو ديدی 209 00:32:27,820 --> 00:32:30,155 خب، خودم می خواستم ما رو ببینی 210 00:32:32,533 --> 00:32:34,576 تو ديگه در قلب من جايی نداری 211 00:34:08,063 --> 00:34:10,881 ما هر دو خیلی احمقیم 212 00:35:05,937 --> 00:35:08,730 من با تو مبارزه نمی کنم 213 00:35:08,815 --> 00:35:10,216 برو 214 00:35:13,361 --> 00:35:16,279 کارت تمومه که ارباب رو کشتی 215 00:36:15,631 --> 00:36:18,675 اگه میخوای الان بمیری، کمکت می کنم 216 00:38:42,528 --> 00:38:43,903 چی اینقدر خنده داره؟ 217 00:38:44,613 --> 00:38:47,782 کاری که کردی خیلی احمقانه بود 218 00:39:28,991 --> 00:39:33,119 وقتی مبارزه می کرديم می تونستم ببينم که نقشه ام موثر واقع شده 219 00:39:33,204 --> 00:39:36,247 اون احساساتی شده بود و نمی تونست تمرکز کنه 220 00:39:37,332 --> 00:39:39,167 من به راحتی شکستش دادم 221 00:39:52,406 --> 00:39:55,159 بروکن سورد و فلایینگ اسنو 222 00:39:55,243 --> 00:39:58,853 واقعاً اينقدر از نظر احساسی آسیب پذير بودن؟ 223 00:40:16,205 --> 00:40:19,682 استراتژی تو این بود که بین اونها اختلاف بندازی؟ 224 00:40:19,767 --> 00:40:20,667 بله 225 00:40:21,252 --> 00:40:25,538 و کاملاً بسته به برانگیختن حسادت زنانه ی اسنو بود؟ 226 00:40:25,623 --> 00:40:26,423 بله 227 00:40:26,882 --> 00:40:29,551 داستانت قانع کننده به نظر میاد 228 00:40:29,735 --> 00:40:34,222 با وجود اینکه فکر می کنم در مورد یه نفر اینجا اشتباه کردی 229 00:40:35,516 --> 00:40:36,516 چه کسی؟ 230 00:40:37,351 --> 00:40:38,351 پادشاهت 231 00:40:39,061 --> 00:40:42,439 میخوام نظرم در مورد بروکن سورد و فلایینگ اسنو رو بهت بگم 232 00:40:43,274 --> 00:40:46,943 سه سال قبل من در مبارزه ای با هر دوی اونها جنگيدم 233 00:40:47,027 --> 00:40:50,114 اونها فوق العاده بودن، و شایسته ی احترام 234 00:40:50,198 --> 00:40:53,083 و نه این آدمهای کوته فکری که تو تعريف می کنی 235 00:40:53,118 --> 00:40:56,307 می دونم که عشقبازی اسنو و اسکای دروغه 236 00:40:56,382 --> 00:40:58,288 اینکه اسنو بروکن سورد رو کشت هم دروغه 237 00:40:58,372 --> 00:41:01,207 کل داستانت دروغی بيش نبود 238 00:41:04,378 --> 00:41:08,047 اگرچه، یه چیز درست بود 239 00:41:09,216 --> 00:41:12,635 اسکای يکی از بازیگرای این بازی رو می شناخته 240 00:41:13,020 --> 00:41:14,738 کدوم يکی رو؟ 241 00:41:15,322 --> 00:41:16,222 تو 242 00:41:17,448 --> 00:41:21,895 گمون می کنم تو و اسکای با هم کار می کردین 243 00:41:21,979 --> 00:41:24,898 توضیحی برای اینکه چرا اسکای در برابر تو شکست خورد وجود داره 244 00:41:25,092 --> 00:41:26,232 و اون چیه؟ 245 00:41:28,068 --> 00:41:29,736 اون شکست عمدی بود 246 00:41:35,040 --> 00:41:39,186 به عنوان بخشی از نقشه‌تون برای کشتن من، شما دو تا مبارزه ای رو ترتیب دادید 247 00:41:39,271 --> 00:41:41,498 و از نگهبانای من به عنوان شاهد استفاده کرديد 248 00:41:41,582 --> 00:41:44,167 گذاشتن همچنين تله ای کار سختی نبود 249 00:41:44,251 --> 00:41:48,550 قسمت سخت قانع کردن اسکای بود که جونش رو دست تو بسپره 250 00:41:48,560 --> 00:41:52,195 شمشير تو ممکنه سریع و چابک باشه اما نه اونقدر که استادی مثل اسکای رو شکست بده 251 00:41:52,269 --> 00:41:54,792 با اینحال اون با اراده ی خودش زیر تیغ تو رفت 252 00:41:54,957 --> 00:41:57,555 !چه شجاعتی، چه رشادتی 253 00:41:57,640 --> 00:42:01,518 بنابراين، اسکای اولين شریک جرم تو شد 254 00:42:03,729 --> 00:42:08,191 اسکای در تلاش هاش برای کشتن من همیشه شکست خورده بود 255 00:42:08,275 --> 00:42:12,654 ولی اینبار اون تمام امیدش رو به تو بست 256 00:42:14,198 --> 00:42:17,367 چرا؟ ...چون تو برای کشتن من 257 00:42:17,451 --> 00:42:20,555 سالها وقت صرف کرده بودی تا... مهارت بی مانندی به دست بیاری 258 00:42:20,599 --> 00:42:23,623 عملیاتی که نمیشد باهاش مقابله کرد 259 00:42:33,509 --> 00:42:37,178 ...با شکست دادن اسکای، می دونستی که اجازه پیدا می کنی 260 00:42:37,263 --> 00:42:40,306 تا بیست قدمی تخت من پیش بیای... 261 00:42:40,391 --> 00:42:46,396 اگه تکنیکت برای اثربخش بودن نیازمند ...این بود که تا ده قدمی پیش بیای 262 00:42:46,480 --> 00:42:53,236 خب پس، به یه متحد دیگه نیاز داشتی که... کمکت کنه ده قدم بعدی رو جلو بیای 263 00:42:55,323 --> 00:42:58,324 ...من اعتقاد دارم اگرچه که بروکن سورد و اسنو 264 00:42:58,409 --> 00:42:59,909 ...هرگز اسکای رو ملاقات نکرده بودن... 265 00:42:59,994 --> 00:43:03,997 اونها بلافاصله متوجه شدن که چرا... اون با نقشه ی تو موافقت کرده 266 00:43:16,510 --> 00:43:19,345 از اینجا تا قفسه ها چقدر فاصله ست؟ 267 00:43:20,389 --> 00:43:23,725 ده قدم - خوبه. این فاصله عالیه - 268 00:44:08,187 --> 00:44:12,190 من فقط به يکی از شماها نياز دارم تا بهم کمک کنه لطفاً بين خودتون تصميم بگيريد 269 00:44:12,274 --> 00:44:14,859 فردا، در اردوگاه کين 270 00:44:27,581 --> 00:44:29,474 شمشير برنده ای داره 271 00:44:30,751 --> 00:44:31,709 درسته 272 00:44:31,794 --> 00:44:34,545 ...مهارتش اسکای رو قانع کرد 273 00:44:34,630 --> 00:44:37,565 تا ریسک از دست دادن جونش رو قبول کنه... 274 00:44:38,050 --> 00:44:40,344 ...برای کشتن پادشاه 275 00:44:44,223 --> 00:44:45,431 ما بايد بريم... 276 00:44:46,225 --> 00:44:49,268 رفتن يعنی مردن 277 00:44:52,106 --> 00:44:53,523 پس در کنار هم می ميريم 278 00:45:55,377 --> 00:45:57,336 تو يک قدم جلوتر از منی 279 00:46:18,192 --> 00:46:20,360 ممکنه زخم عمیقی باشه 280 00:46:21,445 --> 00:46:24,197 باید میذاشتی من برم 281 00:46:25,365 --> 00:46:27,308 من ميخوام تو به زندگی ادامه بدی 282 00:46:27,534 --> 00:46:31,037 اگه تو مرده باشی، هدف من از زندگی کردن چیه؟ 283 00:46:32,873 --> 00:46:37,059 این چیزیه که من میخوام میشه بهم قول بدی؟ 284 00:46:45,010 --> 00:46:46,677 بهم بگو 285 00:46:58,398 --> 00:46:59,565 اينکارو می کنم 286 00:47:08,867 --> 00:47:11,285 مون" ازت مراقبت می کنه" 287 00:47:14,540 --> 00:47:16,415 دیگه بايد برم 288 00:48:48,100 --> 00:48:50,509 ...من از سرزمین لان منگ تا اینجا اومدم 289 00:48:50,636 --> 00:48:52,595 که این قاتل رو دستگیر کنم... 290 00:48:52,679 --> 00:48:54,138 برای اینکه اونو بکشم 291 00:48:54,222 --> 00:48:56,557 اين زن مجرم خطرناکیه 292 00:48:56,642 --> 00:48:59,352 به من دستور داده شده تا اونو پیش پادشاه ببرم 293 00:48:59,436 --> 00:49:03,564 من قصد ندارم با پادشاه مخالفت کنم ...اما این زن و من 294 00:49:03,649 --> 00:49:07,693 از قبل موافقت کردیم که با هم مبارزه کنیم... اگر من شکست خوردم اون مال شما خواهد بود 295 00:49:07,778 --> 00:49:09,854 از شما اجازه می خوام 296 00:49:51,238 --> 00:49:53,239 شمشيرت رو از غلاف در بیار 297 00:50:26,523 --> 00:50:28,007 همين حالا انجامش بده 298 00:50:33,113 --> 00:50:35,990 من با اراده ی خودم می میرم تا کمکت کنم همين حالا انجامش بده 299 00:51:35,175 --> 00:51:36,809 عجب شمشير برنده ای داری 300 00:52:36,164 --> 00:52:40,783 گمون می کنم با بروکن سورد هم نبردی داشتی 301 00:52:40,968 --> 00:52:42,418 تو عشق اونو کشته بودی 302 00:52:42,703 --> 00:52:45,497 اون با افتخار آماده بود تا تو رو به مبارزه دعوت کنه 303 00:52:46,282 --> 00:52:48,800 ...همونطور که تو و اسکای در ذهنتون با هم مبارزه کردید 304 00:52:49,102 --> 00:52:52,600 اینبار تو و بروکن سورد می خواستید... با قلبهاتون با هم مبارزه کنید 305 00:52:53,184 --> 00:52:55,986 اما قلبهاتون در نبرد حضور نداشت 306 00:52:55,991 --> 00:53:01,775 شما نمی خواستین به همدیگه آسیبی برسونید اما راضی بودین که حرکات رو انجام بدین 307 00:56:05,820 --> 00:56:08,322 اون گفت که شمشیرش رو به شما بدم 308 00:56:12,410 --> 00:56:13,619 چرا اينکارو کرده؟ 309 00:56:14,120 --> 00:56:17,373 در زندگی و مرگ، اون و اسنو با هم اند 310 00:56:17,457 --> 00:56:20,959 و سلاح هاشون هم باید با هم باشن 311 00:56:31,513 --> 00:56:36,141 اون می خواست که از این شمشیر برای کشتن پادشاه استفاده کنید 312 00:57:07,487 --> 00:57:12,000 اسکای، بروکن سورد و اسنو هر کدوم به روش های متفاوتی خودشون رو قربانی کردن 313 00:57:12,011 --> 00:57:14,863 برای اینکه تو بتونی تا ده قدمی [من] جلو بیای 314 00:57:15,081 --> 00:57:18,074 هر سه اونها، حاضر بودن که جونشون رو به دست تو بسپارند 315 00:57:18,159 --> 00:57:21,094 مطمئناً کسی نمی تونه چیزی بیشتر از این از یه دوست بخواد 316 00:57:21,120 --> 00:57:25,423 برای همينه که تو خطرناکترين قاتل بين اونها هستی 317 00:57:37,162 --> 00:57:42,499 عاليجناب چطور متوجه چنين چيزی شدند؟ - توسط [این] صد شمع آگاه شدم - 318 00:57:42,584 --> 00:57:44,585 اونها می تونند خیانت تو رو حس کنن 319 00:57:50,216 --> 00:57:53,677 همدستهات و تو 320 00:57:53,761 --> 00:57:56,805 حاضر بودید برای هدفتون بمیرید 321 00:57:56,989 --> 00:57:59,391 اما من اینطوری نیستم 322 00:57:59,893 --> 00:58:02,561 شما تونستید متوجه نقشه ی ما بشید 323 00:58:04,063 --> 00:58:07,232 بله، فقط برای متوقف کردنش خیلی دیره 324 00:58:07,317 --> 00:58:11,111 من بهت اجازه دادم برای رسیدن به هدفت به اندازه کافی نزدیک بشی 325 00:58:11,198 --> 00:58:16,250 تو کی هستی؟ مردی از اهالی کین سعی نمی کنه پادشاه خودش رو بکشه 326 00:58:16,284 --> 00:58:18,535 من اهل ژائو هستم 327 00:58:19,579 --> 00:58:21,914 سربازهای کین تمام خانواده ی من رو کشتن 328 00:58:21,998 --> 00:58:25,367 من یتیم بودم که آوردنم به کین و اینجا بزرگ شدم 329 00:58:25,451 --> 00:58:27,419 ...ده سال پيش 330 00:58:27,504 --> 00:58:29,313 تصميم گرفتم تو رو بکشم... 331 00:58:30,097 --> 00:58:31,807 مردی وفادار به ژائو 332 00:58:34,469 --> 00:58:36,428 دلایلت روشن شد 333 00:58:37,305 --> 00:58:41,099 حرکت کشنده ات رو بی نقص کردی؟ 334 00:58:41,184 --> 00:58:44,520 در فاصله ی کوتاه، مرگ حتمیه 335 00:58:44,604 --> 00:58:47,856 چقدر کوتاه؟ - فقط ده قدم - 336 00:58:47,941 --> 00:58:51,902 ...ده قدم چقدر دقیق 337 00:58:51,986 --> 00:58:56,405 با توجه به اینکه محافظها برای متوقف کردن این حرکتت ...به اندازه کافی نزدیک نیستن 338 00:58:56,490 --> 00:58:58,508 بدون شک مناسب به نظر میاد... 339 00:59:00,877 --> 00:59:04,164 امروز دیگه نمی تونم از دست مرگ فرار کنم 340 00:59:11,673 --> 00:59:13,507 هنوز برای انجامش شک داری؟ 341 00:59:14,801 --> 00:59:17,177 عاليجناب بسیار باهوش هستن 342 00:59:17,262 --> 00:59:18,720 با اینحال 343 00:59:19,389 --> 00:59:21,698 شما يک آدمکش رو دست کم گرفتيد 344 00:59:22,892 --> 00:59:25,143 چه کسی رو؟ - هنرمند رو - 345 00:59:26,592 --> 00:59:28,143 بروکن سورد 346 00:59:32,318 --> 00:59:34,419 ...لازم بود به اونها ثابت کنم 347 00:59:34,504 --> 00:59:37,823 که شمشیر من علاوه بر سریع بودن، دقیق هم هست... 348 01:00:22,535 --> 01:00:26,121 ...شمشیر من اینقدر دقیقه که می تونه بدون آسیب زدن 349 01:00:26,205 --> 01:00:30,375 ،به اندامهای حیاتی وارد بدن بشه... ...بنابراین زخم با وجود عمیق بودن 350 01:00:30,460 --> 01:00:32,127 کشنده نخواهد بود... 351 01:00:32,712 --> 01:00:35,048 خواهش می کنم یکی از شما همچین ضربه ای رو از من تحمل کنه 352 01:00:35,133 --> 01:00:38,216 برای کشتن شاه لازمه فریبش بدیم 353 01:00:40,261 --> 01:00:43,847 دارید از اسنو و من میخواید بهتون اعتماد کنیم 354 01:00:43,931 --> 01:00:46,975 حال اسکای الان چطوره؟ - بهبود پیدا کرده - 355 01:00:47,060 --> 01:00:49,561 مطمئناً اون از مهارت شما مطمئن بوده 356 01:00:50,021 --> 01:00:54,024 اگه مجبور بشم برای کشتن پادشاه به تنهایی مبارزه کنم شکست می خورم 357 01:00:54,108 --> 01:00:57,611 نگهبانهایی که محافظ اون هستن خیلی بی اهمیت اند 358 01:00:57,695 --> 01:01:00,822 سه سال پیش باید پادشاه رو می کشتیم 359 01:01:00,907 --> 01:01:03,541 چطوری؟ چه اتفاقی افتاد؟ 360 01:01:04,952 --> 01:01:06,453 من نتونستم کارش رو تموم کنم 361 01:01:11,959 --> 01:01:13,335 پادشاه نباید بمیره 362 01:01:13,719 --> 01:01:15,837 بروکن سورد اينو گفت؟ - بله - 363 01:01:15,922 --> 01:01:18,607 چرا؟ - منم همين سؤال رو پرسيدم - 364 01:01:18,691 --> 01:01:20,258 و اون چی گفت؟ 365 01:01:20,343 --> 01:01:22,594 اون روز تمایل نداشت جواب بده 366 01:01:24,430 --> 01:01:26,556 از بین هر سۀ اون آدمکش ها 367 01:01:26,641 --> 01:01:30,519 فقط بروکن سورد می تونست کاملاً با تکنیک من برابری کنه 368 01:01:31,679 --> 01:01:33,146 ...برای همين 369 01:01:33,940 --> 01:01:36,466 ...حرف بعدی ای که اون به ما زد... 370 01:01:36,943 --> 01:01:38,994 بیشترین نگرانی رو به وجود آورد... 371 01:01:39,445 --> 01:01:44,416 ،پادشاه قرار نیست بمیره چون تا زمانی که من زنده هستم نمیذارم اونو بکشید 372 01:01:45,827 --> 01:01:47,553 من کمکت می کنم 373 01:01:49,497 --> 01:01:53,583 سه سال قبل، ما فرصتمون رو هدر دادیم 374 01:01:53,668 --> 01:01:56,420 ،حالا موفق میشیم 375 01:01:56,504 --> 01:01:59,282 فردا صبح اونجا می بینمت 376 01:02:05,430 --> 01:02:07,639 فقط یه درخواست دارم 377 01:02:08,224 --> 01:02:10,600 همراهم مبارزه کن 378 01:02:21,195 --> 01:02:22,195 ارباب 379 01:02:28,870 --> 01:02:30,412 منتظر چی هستی؟ 380 01:02:31,539 --> 01:02:34,008 ...موافقت کرده بودم به اسنو کمک کنم 381 01:02:34,092 --> 01:02:37,169 اما شرافتمندانه نبود که به بروکن سورد حمله کنم... 382 01:02:37,253 --> 01:02:39,713 ...متوجه شدم نمی تونم حرکتی بکنم 383 01:02:39,797 --> 01:02:41,794 ...با اينکه هر دو می دونستیم... 384 01:02:41,858 --> 01:02:46,386 اگه مانع اون نشیم، نقشه‌مون... هیچ شانسی برای موفقیت نداره 385 01:04:35,496 --> 01:04:36,964 !مون، نه 386 01:04:37,748 --> 01:04:40,500 ،اون خیلی ازت قویتره دیگه تمومش کن 387 01:05:05,151 --> 01:05:07,193 مطمئن بودم این کارو می کنی 388 01:05:08,654 --> 01:05:10,363 اینطوری نمی تونی جلومو بگیری 389 01:05:10,448 --> 01:05:13,575 زخمی باشم یا نه جلوتو می گیرم 390 01:05:15,369 --> 01:05:16,870 پس باید بمیری 391 01:05:23,044 --> 01:05:25,253 شمشیرم شاید بیش از اندازه عمیق بریده باشه 392 01:05:25,338 --> 01:05:30,342 داروی شما ظرف یه روز حال مجروح رو خوب می کنه 393 01:05:31,260 --> 01:05:35,472 شما درمانش کردید؟ - شخصاً معالجه ایشون رو انجام دادم - 394 01:05:36,223 --> 01:05:40,602 ،بعد از مبارزه رو در رو لطفاً دنبال سربازها برو به دربار کین 395 01:05:40,686 --> 01:05:41,995 هر طور شما بخواید 396 01:05:42,079 --> 01:05:44,773 شاهد ترور باش 397 01:05:45,858 --> 01:05:50,111 ،اگه موفقيت آميز بود پرچم قرمز رو بالا ببر 398 01:05:50,196 --> 01:05:52,614 ،اگه نه پرچم زرد رو 399 01:05:52,698 --> 01:05:56,534 اگه باید کشته بشی این کار چه فایده ای داره؟ 400 01:06:00,039 --> 01:06:01,957 ...تا بعد از مرگم بتونم 401 01:06:02,041 --> 01:06:04,209 به پایین نگاه کنم و لبخند بزنم... 402 01:06:54,093 --> 01:06:57,345 حال اسنو چطوره؟ - داره خوب ميشه - 403 01:07:01,142 --> 01:07:02,909 پس نقشه‌ات اینکه که ادامه بدی 404 01:07:02,993 --> 01:07:05,854 اومدی اینجا که سعی کنی جلوی منو بگیری؟ 405 01:07:05,938 --> 01:07:07,981 اگه لازم باشه 406 01:07:08,065 --> 01:07:11,026 می دونی من اهل "ژائو" هستم؟ - ما هم همينطور - 407 01:07:11,110 --> 01:07:14,195 آيا کين یکی از دشمن های ماست؟ - بله - 408 01:07:14,280 --> 01:07:17,866 و اونا سوگند خوردن که ما رو نابود کنن؟ - بله - 409 01:07:18,000 --> 01:07:19,909 ...اونوقت تو تأکید می کنی که 410 01:07:19,994 --> 01:07:21,578 واقعاً مردی از ژائو هستی؟... 411 01:07:25,708 --> 01:07:29,961 اسنو هم يک بار همین سؤال رو از من پرسيد 412 01:07:32,798 --> 01:07:37,135 اولین بار که اونو دیدم هیچ خونه ای نداشتم 413 01:07:39,305 --> 01:07:42,490 اون دختر ژنرال بزرگ "ژائو ژن" بود 414 01:07:42,575 --> 01:07:45,360 کسی که جونش رو در نبردی برای غلبه بر کين از دست داده بود 415 01:07:45,444 --> 01:07:48,129 اسنو شمشير اونو به ارث برده بود 416 01:07:48,213 --> 01:07:53,684 اون عهد کرده بود که انتقام مرگ پدرش رو بگيره منم می خواستم کمکش کنم 417 01:07:54,487 --> 01:07:58,139 قلم مو و شمشیر مبدأ و اصول مشابهی دارن 418 01:07:58,223 --> 01:08:00,449 ...برای همین ما هر روز تمرین خطاطی می کردیم 419 01:08:00,534 --> 01:08:04,404 به اين اميد که مهارتهامون رو کامل کنه... و قدرتمون رو بالا ببره 420 01:08:04,830 --> 01:08:07,532 اسنو می دونست که من از کودکی بی خانمان بودم 421 01:08:07,616 --> 01:08:09,617 هيچ جا و همه جا زندگی می کردم 422 01:08:09,702 --> 01:08:14,754 اون اغلب اوقات بهم می گفت وقتی ...که موفق به کشتن پادشاه بشيم 423 01:08:14,838 --> 01:08:16,939 منو به خونه خودش می بره... 424 01:08:17,000 --> 01:08:21,027 اون می گفت اونجا هيچ شمشير و شمشیرزنی وجود نداره 425 01:08:21,111 --> 01:08:24,779 اونجا ما فقط يک مرد و یک زن خواهیم بود 426 01:08:42,135 --> 01:08:45,303 حقيقت خوشنویسی باید به طور حسی درک بشه 427 01:08:45,387 --> 01:08:47,505 شبیه به شمشير زنیه 428 01:08:47,689 --> 01:08:50,610 هر دو اونها دنبال بازگشت به حالت سادگی هستن 429 01:08:50,875 --> 01:08:54,192 ،رفته رفته شروع به فهمیدن کردم 430 01:08:57,884 --> 01:09:00,786 سه سال قبل به اوج قابلیتم رسيدم 431 01:09:01,470 --> 01:09:04,672 اسنو فکر می کرد اون موقع وقت کشتن پادشاهه 432 01:09:04,756 --> 01:09:07,033 با همدیگه به قصر حمله کرديم 433 01:13:08,002 --> 01:13:11,319 اسنو ازم پرسيد چرا طبق نقشه‌مون عمل نکردم؟ 434 01:13:11,403 --> 01:13:15,189 بهش گفتم پادشاه کين نبايد کشته بشه 435 01:13:15,273 --> 01:13:19,684 اين چيزی بود که به واسطه آموختن خوشنویسی درک کرده بودم 436 01:13:20,369 --> 01:13:23,897 ،چون از کشتن امپراتور صرف نظر کردم اسنو ازم رو برگردوند 437 01:13:29,071 --> 01:13:31,572 میشه تجدید نظر کنی؟ - نه - 438 01:13:31,657 --> 01:13:34,505 پس تنها انگیزه‌ات نفرته 439 01:13:34,660 --> 01:13:36,494 کاملاً 440 01:13:36,578 --> 01:13:41,541 ده سال بدون استراحت داشتم خودمو آماده می کردم 441 01:13:41,625 --> 01:13:45,586 چی می تونه منصرفت کنه؟ - فقط مرگ میتونه منصرفم کنه - 442 01:13:45,796 --> 01:13:48,965 پس حرفت همینه؟ - بله - 443 01:13:50,509 --> 01:13:54,292 ،در اينصورت دو تا کلمه بهت میگم 444 01:14:28,800 --> 01:14:35,219 این کلمات چیزی که تو قلبم‌ـه رو نشون میدن نمیشه تجدید نظر کنی؟ 445 01:14:44,229 --> 01:14:47,682 ،مون شمشيرم رو بده به قهرمان بی نام 446 01:14:47,766 --> 01:14:49,850 ...همونطور که من و اسنو همیشه با هم خواهیم بود 447 01:14:49,935 --> 01:14:51,535 شمشیرهامون هم باید با هم باشن... 448 01:15:06,001 --> 01:15:07,668 ...ارباب 449 01:15:07,753 --> 01:15:11,839 این خدمتکارِ کمترین ازتون خواهش می کنه به این حرفها گوش کنید 450 01:15:12,799 --> 01:15:15,843 من از وقتی هشت سالم بود به اربابم خدمت کردم 451 01:15:15,928 --> 01:15:21,282 هنر شمشیرزنی و اینکه چطوری با شرافت زندگی کنم رو ازش یاد می گرفتم 452 01:15:21,366 --> 01:15:24,644 بروکن سورد هرگز اشتباه نمی کنه 453 01:15:25,854 --> 01:15:29,106 اون دو کلمه بايد مهم باشن 454 01:15:29,191 --> 01:15:32,810 ،ارباب بی نام با دقت بهشون فکر کنيد 455 01:15:46,124 --> 01:15:49,669 اون چه کلماتی نوشت؟ 456 01:15:49,853 --> 01:15:51,939 "سرزمين ما" 457 01:15:52,053 --> 01:15:53,439 سرزمين ما؟ 458 01:15:53,443 --> 01:15:57,051 ...تا موقعی که جنگ اینجا ادامه داشته باشه 459 01:15:57,135 --> 01:15:58,886 خیلی ها خواهند مرد... 460 01:15:58,971 --> 01:16:03,140 ولی فقط شما می تونید کشتار رو متوقف کنید و ما رو متحد کنید 461 01:16:03,977 --> 01:16:06,237 ...اون اميدوار بود که به خاطر هدفی والاتر 462 01:16:06,721 --> 01:16:10,356 ...منم نهایتاً نهایتاً اوضاع رو عین اون ببینم 463 01:16:10,440 --> 01:16:14,610 :اون همينطور می گفت ...درد يک نفر چیزی نیست" 464 01:16:14,695 --> 01:16:17,663 "وقتی که با رنج همه مقايسه بشه... 465 01:16:17,748 --> 01:16:20,074 ...جنگ بين قلمروهای سرزمین ما هیچی نیست" 466 01:16:20,158 --> 01:16:23,619 "اگه اتمامش، منجر به صلح برای همه بشه... 467 01:16:28,125 --> 01:16:33,045 ولی کی فکرش رو می کرد فقط یه قاتل بتونه به درستی چیزی که تو قلب پادشاهه رو درک کنه 468 01:16:38,510 --> 01:16:42,221 ...من سؤالات، انتقادها و تلاشهای بی پایانی 469 01:16:42,306 --> 01:16:44,056 برای کشتنم رو تحمل کردم... 470 01:16:44,141 --> 01:16:46,809 با این وجود هم هيچکس درکم نکرد 471 01:16:46,893 --> 01:16:52,815 حتی اونایی که تو دربارم هستن هم پادشاهشون رو ستمگر می دونن 472 01:16:55,694 --> 01:17:00,990 ،با اينحال، بروکن سورد، یه قاتل ...مردی که به من به سختی می شناسمش 473 01:17:01,116 --> 01:17:03,934 تونست چیزی که تو قلبمه رو ببینه... 474 01:17:04,953 --> 01:17:09,072 اونو به وضوح ببینتش 475 01:17:20,285 --> 01:17:21,927 ...ميخوام ازت بپرسم 476 01:17:22,012 --> 01:17:25,889 بدون شمشير، چطوری می خوای منو بکشی؟ 477 01:17:26,058 --> 01:17:28,059 با شمشير شما 478 01:17:40,364 --> 01:17:45,326 برای مدت ده سال اين شمشير در جنگها با من بوده 479 01:17:45,410 --> 01:17:48,496 ...اینکه مردی مثل بروکن سورد درکم کرده 480 01:17:48,580 --> 01:17:51,574 بهم این توانایی رو میده که بدون ترس... یا پشیمونی با مرگ روبرو بشم 481 01:17:53,251 --> 01:17:55,252 ...بذار صلاح کشورمون 482 01:17:56,421 --> 01:17:58,422 تو رو در تصميمت راهنمايی کنه... 483 01:19:50,580 --> 01:19:54,207 ...من تازه فهميدم که طومار بروکن سورد 484 01:19:54,241 --> 01:19:57,052 هيچ رازی از اصول شمشير زنی رو در بر نداره... 485 01:19:57,536 --> 01:20:00,797 چیزی که این آشکار می کنه، والاترین آرزوی اونه 486 01:20:01,581 --> 01:20:06,504 در مرحله اول، انسان و شمشير همانند هم میشن 487 01:20:06,588 --> 01:20:10,973 در اين مرحله، حتی لبه يک علف هم می تونه به عنوان یه سلاح مرگبار استفاده بشه 488 01:20:11,857 --> 01:20:17,820 ،در مرحله بعدی، جای شمشیر دیگه تو دست نیست بلکه در قلبه 489 01:20:18,204 --> 01:20:20,397 ...حتی بدون سلاح هم 490 01:20:20,482 --> 01:20:23,692 جنگجو می تونه دشمنش رو از فاصله صد قدمی بکشه... 491 01:20:24,477 --> 01:20:26,853 ...اما آروزی نهایی 492 01:20:26,904 --> 01:20:30,407 زمانیه که شمشیر کاملاً ناپديد بشه... 493 01:20:30,492 --> 01:20:33,927 اونموقع جنگجو هر چیزی رو که در اطرافش باشه در آغوش میگیره 494 01:20:34,663 --> 01:20:37,254 تمایل به کشتن از بین میره 495 01:20:37,418 --> 01:20:40,099 تنها صلح باقی می مونه 496 01:21:05,110 --> 01:21:09,238 ،اعلیحضرت مأموريت من الان به پايان رسیده 497 01:21:12,701 --> 01:21:18,738 تصميم من موجب مرگ خيلی ها خواهد شد 498 01:21:18,823 --> 01:21:20,899 و اعلیحضرت به زندگی ادامه خواهند داد 499 01:21:21,128 --> 01:21:23,505 ...يه مرد مرده بهتون التماس می کنه به یاد داشته باشید 500 01:21:23,632 --> 01:21:29,466 ،آخرین عمل یک جنگجو... اینه که شمشیرش رو بذاره زمین 501 01:23:30,922 --> 01:23:33,966 بی نام به فاصله ده قدمی رسید 502 01:23:34,050 --> 01:23:36,401 شانسی برای شکست خوردن وجود نداشت 503 01:23:37,679 --> 01:23:40,263 فقط يک دليل می تونه وجود داشته باشه 504 01:23:40,465 --> 01:23:43,100 اون بايد به عمد تسليم شده باشه 505 01:23:43,518 --> 01:23:45,994 فقط اینکه بهش چی گفتی؟ 506 01:23:46,078 --> 01:23:47,521 من دو کلمه نوشتم 507 01:23:48,106 --> 01:23:51,191 کدوم کلمات؟ - سرزمين ما - 508 01:23:54,529 --> 01:23:58,032 این تمام چیزیه که تو قلبته؟ - و تو - 509 01:23:59,284 --> 01:24:01,910 باور نمی کنم - چطور می تونم نشونت بدم؟ - 510 01:24:10,587 --> 01:24:12,588 ...شمشيرت 511 01:24:14,132 --> 01:24:16,499 ...تو به همه ما 512 01:24:16,584 --> 01:24:18,677 و به ژائو خیانت کردی... 513 01:24:18,762 --> 01:24:20,763 حالا، شمشيرت رو بکش 514 01:24:23,725 --> 01:24:28,812 وقتی برای اولين بار همديگه رو ديديم بهم گفتی... شمشیرم رو بکشم 515 01:24:29,900 --> 01:24:35,878 اما شمشیر... جواب نیست - اما می بینی که جواب من هست - 516 01:25:59,112 --> 01:26:00,779 چرا جلوی شمشیر منو نگرفتی؟ 517 01:26:02,157 --> 01:26:03,866 برای اینکه باور کنی 518 01:26:11,916 --> 01:26:14,376 من هميشه می خواستم با تو بیام خونه 519 01:26:19,507 --> 01:26:21,216 ديگه اين اتفاق نمی افته 520 01:26:25,930 --> 01:26:28,307 مواظب خودت باش عشق من 521 01:26:41,613 --> 01:26:43,614 چرا از خودت دفاع نکردی؟ 522 01:26:52,582 --> 01:26:54,791 چرا جلوشو نگرفتی؟ 523 01:27:04,802 --> 01:27:06,803 می تونستی جلوشو بگیری 524 01:28:18,710 --> 01:28:21,003 ديگه مجبور نیستی تقلا کنی 525 01:28:27,552 --> 01:28:29,594 حالا می برمت خونه 526 01:28:32,181 --> 01:28:34,182 جایی که هیچ مرزی وجود نداره 527 01:29:42,418 --> 01:29:45,712 اجازه اعدام بديد اجازه اعدام بديد 528 01:29:45,797 --> 01:29:48,173 اعدام 529 01:29:48,257 --> 01:29:51,843 اجازه اعدام بديد اجازه اعدام بديد 530 01:29:51,928 --> 01:29:53,428 اعدام 531 01:29:59,028 --> 01:30:01,428 آمـــاده 532 01:30:12,824 --> 01:30:15,906 اجازه اعدام بديد اجازه اعدام بديد 533 01:30:16,560 --> 01:30:19,046 اجازه اعدام بديد 534 01:30:19,330 --> 01:30:21,373 اجازه اعدام بديد 535 01:30:24,127 --> 01:30:26,086 اجازه اعدام بديد 536 01:30:26,170 --> 01:30:28,422 نبخشیدش 537 01:30:28,506 --> 01:30:31,299 اجازه اعدام بديد 538 01:30:33,010 --> 01:30:34,553 اعدام 539 01:30:34,637 --> 01:30:37,597 اعدام اعدام 540 01:30:40,435 --> 01:30:44,535 اعدام، اعدام، اعدام 541 01:30:54,035 --> 01:30:55,535 اعدامش کنید 542 01:33:08,500 --> 01:33:13,000 جنگجوی بی نام مثل يک قاتل اعدام شد اما مانند يک قهرمان به خاک سپرده شد 543 01:33:13,500 --> 01:33:16,500 پادشاه کین تا فتح هر شش قلمرو به مبارزه ادامه داد و کشور را متحد ساخت 544 01:33:17,000 --> 01:33:20,000 به عنوان نخستین امپراتور چین، او ساخت "دیوار بزرگ" را به اتمام رساند تا از اتباع خود محافظت کند 545 01:33:20,500 --> 01:33:24,550 اين وقایع مربوط به بیش از دو هزار سال پیش است 546 01:33:25,050 --> 01:33:29,500 اما حتی امروز، وقتیکه مردم چین درباره :کشورشان صحبت می کنند، به آن می گویند 547 01:33:32,100 --> 01:33:35,600 سرزمين ما 548 01:33:36,600 --> 01:33:46,600 ترجمه و زيرنويس: آرش فروتن arash.foroutan@gmail.com